خوندنش خالی از لطف نیست...
مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۱۲:۳۶ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیمداستان یک روز دانشجوئی با یاد صاحب العصر و الزمانچشم باز کردم . زود بود، صبح خیلی زود. شما بیدار بودی اما، بیدار شدم و دست و صورتم رو شستم، وضو گرفتم ،حاضرشدم، بابا منو رسوند تا سرویس دانشگاه، سوار شدم ،چقدر خسته و خواب آلودم ، چقدر دوست دارم بخوابم... ، نه نمی خوابم ، می ترسم بخوابم ، اگه بخوابم و چشمام سنگین شه ، وضوم باطل بشه شرمنده آقام می شم .الان که صبحه و بیداره باید بهش بگم آقا جون منم بیدارم ،خودت امروز هم هوامو داشته باش...راننده چقدر آروم می ره . وای چه خونسرد. دل تو دلم نیست.اگه سحر بشه و نمازم قضا بشه... واایچشم انتظاری چه سخته. کاش تندتر بره. چشمم به جاده س واسه رسیدن به مسجد تو راه ...خب الان باید بره تو این ورودی..... ااااااا نرفتهنوز امید دارم شاید می خواد از اون یکی بریدگی برهامااااا نرفت.......................و من ماندم مثل هر روز بایک سوال بزرگ . چرا؟دلم می شکند این بار سخت تر. عادت دارم به این دلشکستگی هاآقاجان!من.هر روز وقتی که باید از راننده سرویس خواهش کنم کهمسجد توی راه وایسه تا من نمازمو بخونم.وقتی که از هر 3 روز 2 روزشو یادش می ره یا دوست نداره وایسهوقتی اون روزهایی که یادشه و مسجد وایمیسته من تنها نفریم که پیاده می شم واسه نمازوقتی همه پله ها رو می دوم تا نمازم قضا نشه و زود برگردم که فرداش هم راننده وایسهدلم می شکنهآقا جون !من دلم می گیره وقتی پامی شم که از اتوبوس پیاده شم همه هم سن و سال هام شکل علامت سوال یا تعجب می شن .ولی شاد می شم اون روزایی که غیر از من چند نفر دیگه هم بلند می شن واسه نماز .مولای من چقدر غریب شدی !آقا جونم این آدما قیام یادشون رفتهمی ترسم آقا ، می ترسم از این جووناآقا جون ! ولی خودم برات قیام می کنم آقاخودم تنهایی میام برات جون می دمتو صف کشته مرده هات اولین نفر خودمم.امام مهربونم. مهدی جان برامون دعا کنوضعیت آلودگی دل هامون از حد هشدار خیلی وقته گذشتهبرامون دعا کن گل نرگس. تنها دلخوشی ما توئی آقا جان« اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم»
- ۹۱/۰۷/۱۴