تهاجم فرهنگی،مرگ تدریجی یک ملت!
مهدی ملاصادقی | يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۱، ۰۴:۱۳ ب.ظ
در
تهاجم فرهنگى، ملتى را که تحت تهاجم قرار گرفته است باید به بیمارى که
افتاده و خودش کارى نمىتواند بکند، تشبیه کنیم. آن وقت دشمن، آمپولى به او
تزریق مىکند و معلوم است آمپولى که دشمن تزریق کند، چیست! این، فرق دارد
با آن درمانى که خود شما بروید و آن را با میل انتخاب کنید. این، تهاجم
فرهنگى است.
« منشور سخنان امام خامنه ای در مورد تهاجم فرهنگی »
دشمن بیرونی با تهاجم فرهنگی، دشمن درونی را فعال میکندآنچه
ما آن را تهاجم فرهنگى دشمن مىنامیم و پیوسته مردم هوشیار خود و بیش از
همه جوانان را به مجاهدت در برابر آن فرا میخوانیم، همانا کوشش همه
جانبهى دشمنان ما با استفاده از همهى ابزارهاى تبلیغى و خبرى و سیاسى و
امنیتى براى برانگیختن همین دشمن درونى است.یکى از مسایلى که دشمن
بهطور جدى در کشور تبلیغ مىکند، مسألهى اباحیگرى است. اباحیگرى
اعتقادى و عملى، یعنى پایبندیها و تقیدات و تکیهگاههایى که یک انسان را
در حرکت خود به سمت هدف مشخصى عازم و مصمم مىکند، از او گرفتن و او را
سرگردان و لنگ کردن. این را باید جدى بگیرید.
یکى از سیاستهاى دشمنان اسلام این
است که ایمان مردم را بگیرند و اعتقاد آنها به انقلاب را سلب کنند. چند
سالى است که این را در تبلیغاتشان شروع کردهاند.بنده از همان اوایلى
که این تبلیغات در رفتارهاى دشمنان کشور، اجرایى و عملیاتى شده بود – حدود
ده، یازده سال پیش – متوجهی این نکته شدم و به همه، بخصوص به مسؤولان
فرهنگى هشدار دادم و گفتم اینها مىخواهند اصل اعتبار انقلاب را زیر سؤال
ببرند؛ انقلابى که یکى از افتخارات تاریخ بشرى در زمان ماست؛ انقلابى که
یک ملت با دست خالى و به برکت ایمان، آن هم در مقابل یک دژ علىالظاهر
تسخیرناپذیر استکبار در این منطقه آن را بر پا کرد و موفق شد؛ انقلابى به
نام خدا؛ انقلابى در راه ارزشهاى اسلامى؛ انقلابى که ملتهاى مسلمان را به
اسلامشان امیدوار و به هویت اسلامیشان دلگرم کرد؛ انقلابى که در همهى
نقاط جهان ملتها را خودباورى بخشید و آنها احساس کردند که یک ملت
مىتواند بر بزرگترین موانع پیروز شود و فایق آید.دشمنان مىخواستند
پیام آزادى، معنویت، ارزش و فضیلت و کرامت انسانىاى را که در این انقلاب
بود، ندیده بگیرند. این کارى بود که به صورت برنامهریزى شده و با انواع و
اقسام طرق تبلیغاتى، آن را دنبال کردند.
البته متأسفانه یک عده غافل، به صورت
پادو در داخل هم همانها را تبلیغ کردند و هنوز هم مىکنند. این براى آن
است که پشتوانهى فکرى – که در واقع تکیهگاه اراده و عزم راسخ مردم است از
آنها گرفته شود و مردم احساس کنند پشتشان خالى است. مگر بدون ایمان و
اعتقاد و بدون باور به راهى که انسان در آن قدم گذاشته، مىشود آن راه را
ادامه داد؟همه باید مسایل فرهنگى را جدى بگیرند. مظهر این تهاجم،
همان اباحیگرى است که از راه خدشه در اعتقادات، تشویق جریانهاى خلاف اخلاق
در جامعه و تشویق و ترویج انواع و اقسام فسادها ایجاد مىشود. اینها
چیزهایى است که همهى مسؤولان کشور باید به آن بسیار توجه کنند و فقط مخصوص
مسؤولان فرهنگى نیست.
امروز ملت ایران به آن رتبهاى از اقتدار
رسیده که خطرپذیرى دشمنان خود را بسیار بالا برده، جرأت نمیکنند به این
ملت تهاجم نظامى کنند؛ میدانند سرکوب خواهند شد؛ میدانند که این ملت
مقاوم است. بنابراین خطر تهاجم نظامى بسیار پایین است؛ اما تهاجم فقط تهاجم
نظامى نیست.دشمن به آن نقاطى متوجه میشود که پشتوانهى استقامت ملى
ماست. دشمن وحدت ملى و ایمان عمیق دینى را هدف قرار میدهد. دشمن روحیهى
صبر و استقامت مردان و زنان ما را هدف قرار میدهد؛ این تهاجم از تهاجم
نظامى خطرناکتر است.در تهاجم نظامى شما طرفتان را میشناسید، دشمنتان
را مىبینید؛ اما در تهاجم معنوى، تهاجم فرهنگى، تهاجم نرم، شما دشمن را در
مقابل چشمتان نمىبینید. هوشیارى لازم است.نگذارید دشمن مثل
موریانهاى به جان پایههاى فکرى و اعتقادى و ایمانى مردم بیفتد و آنها را
دچار رخنه کند؛ این مهم است. همه وظیفه داریم مرزهاى ایمانى و مرزهاى روحى
خودمان را حفظ کنیم.
تهاجم فرهنگی بلند شدن موی پسران نیست، عدم خودباوری استچرا
ایران باید در ردیف کشورهاى بهاصطلاح در حال توسعه – یعنى توسعه نیافته –
قرار بگیرد؟ «در حال توسعه» یک تعبیر تعارفآمیز است؛ یعنى عقبمانده و
توسعهنیافته. مگر ذهن و استعداد و قدرت فکرى ما از کسانى که امروز دویست
سال در دنیاى علم پیشتازند، کمتر است؟ مىبینید که کمتر نیست. آنها از
لحاظ علمى دویست سال از ما جلوترند؛ این گناه پادشاهان است؛ گناه نظام
دیکتاتورى است؛ گناه خاندانهاى پلیدى است که بر این کشور حکومت کردند؛
گناه خاندان پهلوى است.همین احساسى که امروز من و شما داریم و باید در
این کشور حاکم مىبود، یک روز آن را کوبیدند و خفه کردند. چرا خفه کردند؟
چون رؤساى این کشور، دستنشاندههاى همان قدرتهایى بودند که نمىخواستند
این کشور اینطور حرکت و رشد کند؛ نمىخواستند این منبع ثروت مفت و مجانى
را از دست بدهند.
اگر صاحب خانه بیدار باشد، دزد
نمىتواند وسایل خانه را جلوى چشم او جمع کند و ببرد. یا باید صاحبخانه را
خواب کنند، یا باید دست و پایش را ببندند؛ و الا اگر بیدار باشد، دست و
پایش باز باشد و قدرت هم داشته باشد، مگر به دزد اجازه مىدهد؟ کسانى که
مىخواستند ایرانى خواب باشد، دست و پایش بسته باشد و حرکتى در راه مالک
شدن موجودى و ثروت طبیعى خود نکند، آمدند کسانى را در رأس این مملکت
گذاشتند.نه فقط از لحاظ سیاسى و امنیتى، بلکه از لحاظ فرهنگى نیز ما را عقب نگه داشتند.
من که مىگویم تهاجم فرهنگى، عدهیى
خیال مىکنند مراد من این است که مثلا پسرى موهایش را تا اینجا بلند کند.
خیال مىکنند بنده با موى بلند تا اینجا مخالفم. مسألهى تهاجم فرهنگى
این نیست. البته بىبندوبارى و فساد هم یکى از شاخههاى تهاجم فرهنگى است؛
اما تهاجم فرهنگى بزرگتر، این است که اینها در طول سالهاى متمادى به
مغز ایرانى و باور ایرانى تزریق کردند که تو نمىتوانى؛ باید دنبالهرو غرب
و اروپا باشى. نمىگذارند خودمان را باور کنیم.
الان شما اگر در علوم انسانى، در علوم
طبیعى، در فیزیک و در ریاضى و غیره یک نظریهى علمى داشته باشید، چنانچه
برخلاف نظریات رایج و نوشته شدهى دنیا باشد، عدهیى مىایستند و مىگویند
حرف شما در اقتصاد، مخالف با نظریهى فلانى است؛ حرف شما در روانشناسى،
مخالف با نظریهى فلانى است. یعنى آنطورى که مؤمنین نسبت به قرآن و کلام
خدا و وحى الهى اعتقاد دارند، اینها به نظرات فلان دانشمند اروپایى
همان اندازه یا بیشتر اعتقاد دارند!
جالب اینجاست که آن نظریات کهنه و
منسوخ مىشود و جایش نظریات جدیدى مىآید؛ اما اینها همان نظریات پنجاه
سال پیش را به عنوان یک متن مقدس و یک دین در دست مىگیرند! دهها سال
است که نظریات پوپر در زمینههاى سیاسى و اجتماعى کهنه و منسوخ شده و
دهها کتاب علیه نظریات او در اروپا نوشتهاند؛ اما در سالهاى اخیر
آدمهایى پیدا شدند که با ادعاى فهم فلسفى، شروع کردند به ترویج نظریات
پوپر! سالهاى متمادى است که نظریات حاکم بر مراکز اقتصادى دنیا منسوخ شده و
حرفهاى جدیدى به بازار آمده است؛ اما عدهیى هنوز وقتى مىخواهند طراحى
اقتصادى بکنند، به آن نظریات کهنهى قدیمى نگاه مىکنند!اینها دو عیب
دارند: یکى اینکه مقلدند، دوم اینکه از تحولات جدید بىخبرند؛ همان
متن خارجى را که براى آنها تدریس کردهاند، مثل یک کتاب مقدس در سینهى
خود نگه داشتهاند و امروز به جوانهاى ما مىدهند. کشور ما مهد فلسفه است،
اما براى فهم فلسفه به دیگران مراجعه مىکنند!
تهاجم فرهنگى، مثل خود کار فرهنگى، اقدام آرام و بى سر و صدایى است.*
یکى از راههاى تهاجم فرهنگى، این بوده است که سعى کنند جوانان مؤمن را از
پایبندیهاى متعصبانهى به ایمان، که همان عواملى است که یک تمدن را نگه
مىدارد، منصرف کنند. همان کارى را که در اندلس، در قرنهاى گذشته
کردند. یعنى جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانى و میگسارى و این
چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام مىگیرد.* من بارها
گفتهام: عدهاى وقتى در خیابان نگاه مىکنند و زنانى را مىبینند که
حجابشان قدرى ناجور است، دلشان خون مىشود. بله؛ این کار بدى است. اما کار
بد اصلى، این نیست. کار بد اصلى آن است که شما در کوچه و خیابان نمىبینید!
کسى به کسى گفت: «چه کار مىکنى؟» گفت: «دهل مىزنم.» گفت: «چرا صداى دهلت
در نمىآید؟» گفت: «فردا صداى دهل من در مىآید!» صداى فروریختن ایمان و
اعتقاد ناشى از تهاجم پنهانى و زیرزیرکى دشمن – اگر شما ملت و عناصر فرهنگى
بیدار نباشید – خداى نخواسته، آن وقتى در مىآید که دیگر قابل علاج نیست!
* عدهاى خیال کردهاند که وقتى ما به
تهاجم فرهنگى غرب حمله مىکنیم، فقط مسألهمان ایناست که یک نفر در
خیابان حجابش را درست رعایت نکرده است. مردم بحمدالله حجابشان را رعایت
مىکنند؛ الا افرادى قلیل. مسألهى اینها نیست. این، فرعى است. اصل قضیه
آن است که داخل خانههاست و از مجامع جوانان سرچشمه مىگیرد و دشمنان آنجا
کار مىکنند. آنکه آشکار نیست، آنکه پنهان است، خطر آنجاست.
* جوانان ما شهوات را دور انداختند،
راحتى و لذت را دور انداختند؛ رفتند در میدان مبارزه و توانستند دشمن را به
زانو درآورند. حال دشمن از جوانان ما انتقامش را مىگیرد. انتقامش چیست؟
انتقام دشمن این است که جوانان ما را به لذات و شهوات سرگرم کند..
برگرفته از : پایگاه جنگ نرم
- ۹۱/۰۸/۱۴