کجاست آن امامی که وقتی بیاید
مهدی ملاصادقی | دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۲:۱۴ ب.ظ
کجاست آن امامی که وقتی بیاید
پیرزنی
تنها با یک سبد سیب میتواند از این سر دنیا سفر کند، بیآنکه حیوانات
درنده آسیبی به او برسانند و یا دزدها سیبهایش را بگیرند.
دل
آدمها را خانه تکانی میکند، کینه ها را به دست باد میسپارد و دشمنیها
را از بین میبرد. در چنان روزی گرگ و بره با هم دوست میشوند و مرغان روی
دم روباه بازی میکنند.
زمین
که مرده است، دوباره زنده میشود و خداوند مَردانی را برمیانگیزد که
عدالت را زنده کنند. پس، زمین با وجود عدالت دوباره زنده و سبز میشود. در
دامان دخترکان پونه و ریحان میکارد و به نقش پروانة روسری آنها جان
میدهد.
بیماران
بهبود مییابند و کسانی که ضعیف و ناتوان هستند، نیرومند و قوی میشوند.
خرگوش مانند شیر قوی و کبوتر مانند عقاب پرزور میشود. هیچ مورچهای زیرپا
له، و هیچ پرندهای شکار مار نمیشود.
رود
مهربانی جاری میشود و همه در آیینهها میخندند. آن روز هیچ خاری در دست
باغبانها فرو نمیرود و بال هیچ پروانهای از شعله شمع نمیسوزد؛ چون خار و
آتش نیز مهربان میشوند.
هر
چیزی را مساوی میان مردم تقسیم می کند. یک گلابی به تو میدهد، یک گلابی
به من. روی هر گل یک شبنم مینشیند و روی هر درخت یک کلاغ خوشصدا.
همه
خوابهای خوش و شیرین میبینند. خوابها پر از «شبنم» و «آیینه» و
«سینهسرخ» میشود. تو خواب اسب زرینیال و بادبادکهای رنگی میبینی و من
خواب سیب و دوچرخه و آبنبات.
بدها نابود میشوند و نیکان زنده میمانند. دزدها و جلادان میمیرند، نیکوکاران و خوبان زنده میمانند.
در آن روز ابرهای سیاه، مردابها و گردابها نابود میشوند و کبوترها و غنچهها زنده میمانند.
کجاست حضرت مهدی، عجّلالله تعالیفرجه؟ که وقتی بیاید،
در
هر خانه یک چراغ روشن میکند. تاریکی از زمین پر می کشد و شاپرکها در نور
پرواز میکنند. هیچ بچّهای از تاریکی نمیترسد. چون شب نیز مانند روز
پرنور شده است.
کجاست آن امام ...
کجاست آن امام ...
- ۹۲/۰۲/۰۹