سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

۱۳۷ مطلب با موضوع «متفرقه» ثبت شده است

دانلود کتابهای حجت الاسلام قرائتی+ زندگینامه ایشان

مهدی ملاصادقی | يكشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۱، ۱۰:۲۲ ق.ظ
زندگینامه حجة الاسلام والمسلمین قرائتی زندگینامه حجة الاسلام والمسلمین قرائتی بسم الله الرحمن الرحیماینجانب محسن قرائتى فرزند علینقى، در سال 1324 هجرى در کاشان بدنیا آمدم. مرحوم جدم، در زمان رضاخان که با تمام قدرت با اسلام و مظاهر آن مبارزه مى‏شد، جلسات قرآن را در خانه‏ هاى مردم کاشان تشکیل مى‏داد و بخشى از عمر خود را در این راه صرف نمود. لذا فامیل ما قرائتى شد. پس از او، مرحوم پدرم با تشکیل این جلسات در خانه‏ ها، مساجد و تکایا راه پدرش را ادامه داد و به استاد قرائت قرآن معروف شد. آن مرحوم از بازاریانى بود که حدود چهل سال با شنیدن صداى اذان، مغازه خود را مى‏بست و به سوى مسجد و نماز اول وقت مى‏شتافت. فردى بود که با آموزش قرآن و برگزارى مجالس دینى، احیاى بعضى از مساجد مخروبه و متروکه، و تلاش در این راه، براى دیگران الگو شده بود و در عوض خداوند به او روحى مطمئن و حکمت و عرفان جوشیده از درون، عطا فرموده بود. چیزى که ذهن و فکر او را مشغول مى‏کرد، این بود که تا حدود سن چهل سالگى صاحب فرزندى نشده بود، تا این که با همه مشکلات موجود در آن زمان، با عنایت و لطف خداوند بزرگ، موفق به زیارت خانه خدا و اعمال حج گردید. شاید بتوان گفت این هم در شرایط موجود زندگى‏اش، اجرى از جانب پروردگارش نسبت به تلاش و کوشش‏هاى قرآنى و دینى‏اش بود. او در همان سفر در کنار خانه خدا چنین دعا مى‏کند:اى خدایى که فرموده‏ اى: «ادعونى استجب لکم» (بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را»!اى خالق یکتا! فرزندى به من عطا فرما که مبلغ قرآن و دین تو باشد.این دعا به اجابت رسید و خداوند او را صاحب فرزندانى نمود که برخى از آنان به لباس مقدس روحانیت در آمدند.گفتنى است که من در سنین نوجوانى که شناخت و اطلاعات کافى نداشتم با پیشنهاد مرحوم پدرم براى ورود به حوزه، موافق نبودم ولى با اصرار و تشویق او در سن چهارده سالگى وارد حوزه شدم. یک سال در کاشان زیر نظر استاد آیت‏ الله صبورى دامت برکاته مشغول درس شدم. هر شب نیز به طور مرتب در جلسه تفسیر قرآن مرحوم آیت ‏الله حاج شیخ ‏على آقا نجفى‏قدس سره که بعد از نماز مغرب و عشا برقرار مى‏شد شرکت مى‏کردم. این جلسه دل مرا به تفسیر قرآن جذب نمود.از آن زمان به بعد با قرآن انس پیدا کردم و تا به حال الحمدلله ادامه دارد. با اطمینان مى‏گویم که بیشترین مطالعه من درباره قرآن و تفسیر بوده و چون قرآن و کلام خدا نور است، تا به حال در راه تبلیغ درمانده نشده‏ ام. حتى زمانى هم که براى ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه قم شدم، در کنار (لمعه) کتاب درسى رسمى حوزه، تفسیر «مجمع البیان» را با برخى از دوستان، مطالعه و مباحثه مى‏کردم. همین که دروس سطح و مقدارى از درس خارج را در حوزه گذراندم، به فکر افتادم که خلاصه مطالعات و مباحثات تفسیرى خود را یادداشت کنم و این کار را تا پایان چند جزء ادامه دادم. در آن ایام شنیدم که آیت الله مکارم شیرازى - دامت برکاته - با جمعى از فضلا تصمیم دارند تفسیر بنویسند. من نوشته‏ هاى تفسیرى خود را ارائه دادم و ایشان هم پسندیده و من به جمع آنان پیوستم. حدود پانزده سال طول کشید تا تفسیر نمونه در 27 جلد به اتمام رسید و تا به حال بارها تجدید چاپ و به چند زبان ترجمه شده است. تقریبا نیمى از تفسیر نمونه تمام شده بود که انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى به پیروزى رسید و من به پیشنهاد علامه شهید مطهرى‏قدس سره و مؤافقت امام خمینى (ره ) براى اجراى برنامه درس هایى از قرآن، به تلویزیون رفتم. در این بین به فکر افتادم درس تفسیرى را در سطح فهم عموم شروع کنم. براى این کار با گرفتن دو همکار، علاوه بر تفسیر نمونه، از ده تفسیر دیگر یادداشت بردارى کردیم و برنامه تفسیر خود را با عنوان «آینه وحى» در رادیو آغاز کرده و تاکنون پیش رفته‏ ام. بارها از طرف دوستان و دیگران، پیشنهاد شد که آنچه را در رادیو مى‏گویم، به صورت کتاب منتشر کرده و در دسترس عموم به خصوص عزیزان فرهنگى قرار دهم. با این تصمیم و نیت چند جزء از یادداشت‏هاى تفسیرى خود را در حضور دو نفر از فقهاى قرآن‏ شناس و محقق که از اساتید حوزه علمیه قم هستند خواندم و با تأیید و اصلاح آن دو بزرگوار، به سبک و برداشت‏هاى تفسیرى خود اطمینان بیشترى پیدا کردم. پس از آن چند نفر از فضلا کار بازنویسى و تدوین آن را انجام دادند و تحت عنوان «تفسیر نور» منتشر گردید. این تفسیر داراى امتیازاتى است، که در مقدمه جلد اول ذکر شده است.برگردم به گذشته خود. سال دوم طلبگى به قم آمده، در مدرسه مرحوم آیت‏الله العظمى گلپایگانى‏ قدس سره و مدرسه خان مشغول به تحصیل شدم. سپس براى ادامه تحصیل به نجف اشرف هجرت کرده، رسائل و مکاسب را در آن جا به پایان رساندم و دوباره به قم مراجعت کردم. پس از امتحان کفایه، چند سالى هم در درس خارج شرکت کرده و در مجموع شانزده سال در کاشان، قم، مشهد و نجف بودم تا درس‏هاى سطح حوزه را تمام کردم. همواره در این اندیشه بودم که قرآن و اسلام براى همه اصناف و طبقات مردم است و کودکان و نوجوانان هم از همین مردم‏اند. ما پزشک اطفال داریم ولى روحانى اطفال نداریم، لذا تصمیم گرفتم در این راه به قصد خدمت به نسل جوان و آینده ‏سازان، اسلام و معارف قرآنى را با زبان ساده و روان به آنها منتقل نمایم. از این رو به کاشان برگشتم و ضمن دعوت نوجوانان، برنامه تبلیغى خود را با حضور هفت نفر آغاز کردم و به علت علاقه و استقبال نوجوانان، کلاس‏ها را ادامه دادم، هر هفته از قم به کاشان مى‏رفتم؛ با این اندیشه که قرآن دهها داستان و قصه دارد و پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه وآله با همین داستان‏ها، سلمان و ابوذرها را تربیت فرموده، کلاسم را با تلفیقى از اصول عقاید، احکام و داستان‏هاى قرآنى اداره کردم، و به ارائه مطالب زنده و تازه روى تخته سیاه پرداختم. نحوه کلاسدارى و قدرت تشبیه و تمثیل من، به جذابیت جلسات و استقبال از آن‏ها، به شکل چشمگیرى افزود.جلسات کاشان، چند سال ادامه داشت و برکاتى را نیز به همراه داشت. البته چون این کار بى‏سابقه بود که یک روحانى به جاى منبر پاى تخته سیاه برود و براى کودکان و نوجوانان جلسه و کلاس داشته باشد؛ گاهى مورد بى‏مهرى برخى افراد قرار مى‏گرفتم، ولى چون به کار خود اعتقاد و ایمان داشتم، در طول این مدت آنى نسبت به کار خود با شک و تردید نگاه نکردم، به صورتى که الان هم پس از گذشت حدود 35 سال از آغاز این حرکت خوب و مثبت، اگر بخواهم آن را از ابتدا شروع کنم، از همان جاى قبلى، آغاز خواهم کرد. به دنبال جلسات کاشان، در قم نیز کار مشابهى را با جوانان و نوجوانان شروع کردم. در جلسات قم، فرزند آیت‏الله مشکینى دامت برکاته شرکت مى‏کرد و یادداشت‏هاى کلاس را به رؤیت و اطلاع ایشان مى‏رسانید. یک روز آن بزرگوار به کلاس درس آمد و از نزدیک اینجانب را مورد عنایت و تفقد قرار داده و فرمود: آقاى قرائتى! حاضر هستى با من یک معامله کنى؟ ثواب جلساتى که شما براى نسل جوان دارید از من، و ثواب درس‏هایى که من در حوزه مى‏دهم از شما و بعد هم در جلسه درس خود از کار و نحوه کلاس و روش جدید، تجلیل و تعریف نمودند. گفتنى است که آن روزها ایشان براى حدود هزار طلبه، درس مکاسب و تفسیر مى‏فرمودند و من براى بیست نفر جوان جلسه اصول عقاید داشتم. بعد از این برخورد، به کار و راهى که انتخاب کرده بودم، عشق و علاقه بیشترى پیدا کردم و بعد از آن هم گروه گروه طلبه‏ ها آمدند تا از نزدیک روش کلاسدارى مرا مشاهده کنند. با این گونه تشویق‏ ها و استقبال‏ ها به ذوق آمده و تصمیم گرفتم مطالب را دسته‏ بندى، منظم و یاداشت کنم. البته در زمان طاغوت هم از طرف تلویزیون به پیشنهاد بعضى مرا براى اجراى برنامه و کلاس دعوت کردند، ولى به دلیل این که نخواستم بازوى دستگاه طاغوت باشم، قبول نکردم. به علت عشق زیادى که به کار داشتم، تقریبا به تمام شهرهاى ایران مسافرت نموده، کلاسى برقرار مى‏کردم. در اوائل کار به جلسات دبیران تعلیمات دینى راه یافتم. در یکى از سمینارها که مقام معظم رهبرى دامت برکاته و شهید دکتر بهشتى‏قدس سره تشریف داشتند، در آن جلسه برنامه اجرا کردم و از طرف مقام معظم رهبرى دامت برکاته مورد تفقد قرار گرفتم. ایشان مرا به منزل خود دعوت کردند و بعد از تشویق، مسجد امام حسن‏ علیه السلام را که در آن اقامه جماعت داشتند و آن روزها از مساجد فعال و موفق و مبارز پرور علیه طاغوت در مشهد بود، براى کلاسدارى در اختیارم گذاشتند. در سفر تبلیغى به اهواز هم، با علامه شهید مطهرى‏قدس سره آشنا شدم. ایشان روش کلاسدارى مرا دیده و بسیار پسندید. من از اول، معلم قرآن بودم و با اسلوب جدیدى که داشتم، نسل نو را با قرآن آشنا مى‏کرد. در زمانى که امام خمینى‏قدس سره فریاد الهى - سیاسى خود را علیه طاغوت بلند کردند، من دروس مرحله اول حوزه را مى‏خواندم و شرایط سنى لازم براى شرکت در بعضى از برنامه‏ ها را نداشتم البته در آن زمان به دیدار بعضى علماى زندانى و تبعیدى در محل زندان و تبعید مى‏رفتم و در زمینه حمایت‏هاى جانبى، اطلاع‏ رسانى و تشویق مردم به مسائل انقلاب بى‏تأثیر نبودم. در همان زمان، عوامل رژیم و ساواک، براى دستگیرى من چندمرتبه شبانه به خانه پدرم در کاشان و منزل خودم در قم حمله‏ ور گشتند، ولى موفق نشدند. چند ماهى هم زندگى مخفى داشتم تا انقلاب اسلامى ایران با امدادهاى الهى و رهبرى حضرت امام خمینى‏قدس سره و پشتیبانى ملت مؤمن و غیور و شجاع به پیروزى رسید و دوران جدیدى از فعالیت‏هاى فرهنگى با احساس مسؤولیت بیشترى آغاز شد. بعد از پیروزى انقلاب، با پیشنهاد علامه شهید مطهرى‏ قدس سره و مؤافقت امام خمینى‏قدس سره براى اجراى برنامه، به تلویزیون معرفى شدم، روزى که به آن تشکیلات وارد شدم، بیشتر کارکنان نمى‏دانستند، قبله کدام طرف است و... در آن جا با بهانه‏ گیرى و وسواس زیاد مرا آزمایش کردند و زمانى که در این جهت موفق یافتند، پیشنهاد کردند که بدون لباس روحانیت برنامه اجرا کنم و به طور علنى گفتند: ما به جز دو روحانى (حضرت امام و آیة الله طالقانى) به دیگران اجازه حضور در این تشکیلات را نمى‏دهیم. من هم با این پیشنهاد موافقت نکرده و اعلام داشتم: برخورد شما را به اطلاع حضرت امام‏ قدس سره خواهم رساند. بعد از این اخطار، آنان قبول کردند که با لباس روحانى اجراى برنامه کنم. به هر حال سالهاست است که این برنامه تلویزیونى - که از باقیات الصالحات علامه شهید مطهرى‏قدس سره و حمایت‏هاى امام عزیزقدس سره است - برگزار مى‏شود و بر اساس نظر سنجى‏هاى خود صدا و سیما از برنامه‏ هاى مؤفق بوده است. امام خمینى‏قدس سره به واسطه‏ ى همان برنامه تلویزیونى، به اینجانب لطف و عنایت خاصى داشت و هر بار که خدمت ایشان مى‏رسیدم مورد لطف و محبت ایشان قرار مى‏گرفتم. برنامه درس‏هایى از قرآن، که بنا بود از طرف مدیریت آن زمان تلویزیون تعطیل شود، ایشان به وسیله یکى از اعضاى دفتر خود، به رئیس صدا و سیما اعلام فرمودند که این برنامه‏ ها مفید بوده و باید باشد و چون من بابت اجراى برنامه‏ ها حق‏ الزحمه‏ اى دریافت نمى‏کردم، آن امام بزرگوار چند بار مبلغ قابل‏ توجهى برایم فرستاد که بخدمتشان شرفیاب شده و اعلام کردم من فعلاً نیاز ندارم ولى ایشان مى‏فرمود: این از بیت‏ المال نیست و نزد شما باشد و بعد از این آشنایى بود که آن رهبر فرزانه حکم نمایندگى خود را در سازمان نهضت سوادآموزى به من اعطا فرمود.حکم نمایندگى امام خمینى (ره)، در سازمان نهضت سوادآموزى:بسم الله الرحمن الرحیم‏جناب حجةالاسلام آقاى حاج شیخ محسن قرائتى دامت افاضاته‏:نظر به اهمیت امر سوادآموزى و گسترش فرهنگ و معارف اسلامى و با توجه به تجربیاتى که در این باب دارید، جنابعالى را به سمت نماینده خود در سازمان نهضت سوادآموزى تعیین مى‏نمایم. امید است با هماهنگى هر چه بیشتر با مسؤولان محترم این سازمان و وزارت آموزش و پرورش مسؤولیت سنگین خویش را بهتر انجام دهید. بدیهى است که کمک و مساعدت دست‏اندرکاران امر نهضت و وزارت آموزش و پرورش و استفاده از تمامى امکانات موجود پیروزى شما را بر عفریت بى‏سوادى که یکى از میراث‏ هاى شوم نظام طاغوتى است سریع‏تر مى‏نماید. از خداى تعالى موفقیت شما را در این راه مسئلت دارم.والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ‏روح الله الموسوى الخمینىاردیبهشت ماه 1361منبع:http://qaraati.net/
  • مهدی ملاصادقی

آیا «کوکاکولا»یک کالای صهیونیستی است+تصاویر

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۷ ب.ظ
این کمپانی همچنین در عرضه محصولاتش نیز تحت تاثیر این تفکر نژاد پرستانه عمل می‌کند آنچنانکه نوشیدنی‌هایی که این کمپانی در کشوری چون هند عرضه می‌کند ۳۰ برابر بیشتر از آنچه در محصولات آمریکا و اروپا عرضه می‌شود، حاوی مواد افزودنی غیر مجاز است، ضرر و زیان ناشی از این خوردن این محصولات باعث شیوع بیماری‌های سرطان و نواقص مادرزادی می‌شود.کمپانی «کوکاکولا» با شعار تامین آسایش مردم متولد شد و اکنون پس از ۱۲۵ سال به بحران آب دامن می‌زند، در کشتار مردم فلسطین با اسرائیل همکاری می‌کند، کارگران را در کلمبیا می‌کشد و در هند به کوکای قاتل معروف شده استبه گزارش جهان به نقل از فارس، «کوکاکولا» که برای خیلی‌ها تنها یک نوشیدنی خنک و گواراست، امروزه به نماد فرهنگی آمریکا تبدیل شده که براساس اطلاعاتی که در سایت آن منتشر شده و هم‌اکنون نیز موجود است، این کمپانی هم‌اکنون بیش از صد و چهل و شش هزار و ۲۰۰ شعبه در سراسر دنیا دارد که در این شعبه‌ها هر روز یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون محصول به فروش می‌رساند.لوگوی کمپانی کوکاکولا
  • مهدی ملاصادقی

خاخامی" که "آخوند" شد! +عکس

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۶ ب.ظ
خام آقابابا، مشهور زمانه بود و کوچه‌ای که منزلش در محله یهودیان تهران ـ عودلاجان ـ واقع بود، به نام خودش بود، به اصطلاح روحانی محل و بزرگ یهود در تهران بود...حالا همه می‌دانیم تهران دیگر انار ندارد، تهران حالا خیلی چیزها ندارد، کلاغ‌ها از تهران مهاجرت کرده‌اند، تهران ترافیک و دود و آب نیترات‌دار دارد، رکورددار سرطان و سکته است و... اما این شهر شلوغ که یا به بدی‌هایش عادت کرده‌ایم یا خوبی‌ها و زیبایی‌هایش را دوست داریم و ماندگارش شده‌ایم، یک روی دیگر هم دارد، یک روی نوستالژیک، خاکش را کنار بزنی، صندوقچه اسرار تهران را پیدا می‌کنی، بخصوص منطقه دوازدهش، عودلاجان، قورخانه، مولوی، میدان اعدام، توپخانه و کاخ گلستان، باغ ملی و... تهران هرچه نداشته باشد، یادگاری زیاد و خوب دارد، خوب هم دارد، آنقدر از قاجار و پهلوی یادگاری برایمان گذاشته‌اند که کافی است یک دیوار دور منطقه دوازده تهران بکشیم و اسمش را بگذاریم «موزه»! موزه‌ای که بلیت، ورودیه، مامور و تشریفات ندارد.  مسجدی در محاصره پرنده‌فروش‌ها  خیابان مولوی را با پرنده‌فروشی‌هایش می‌شناسند، پرنده‌فروشی‌هایی که دیگر نیست و حالا تبدیل شده‌اند، به قفس فروشی، البته نسبت بین مولوی و پرنده‌ها، به همان «جناس» است که خیابان ناصرخسرو هم بورس دوا و دارو و آمپول کمیاب تاریخ مصرف گذشته و نگذشته شده است و البته خیابان فردوسی هم بازار دلالان دلار و سکه و اسکناس تانخورده برای لای کتاب!  تهران دو باغ فردوس دارد، یکی همان باغ مصفای نرسیده به میدان تجریش و موزه سینما که پاتوق عشق فیلمی‌ها و فیلم‌بازهاست، یکی هم درست در میان دود و دم و همهمه بازار، ایستگاه باغ فردوس خیابان مولوی.  این هم از عجایب تهران است که اولین زایشگاه مدرن و امروزی‌اش ـ بیمارستان اکبرآبادی ـ دقیقا روی قبرستان قدیمی شهر ساخته شده است، قبرستان معروف به «سرقبرآقا» که هنوز گنبد آبی‌اش چشمنواز است، اما از آن قبرستان عظیم تقریبا هیچ چیز باقی نمانده است، قبرها شده‌اند دکان و خیابان و سنگفرش و جوی آب!سرقبرآقا فقط قبرستان نبود، اولین مرکز بازیافت سنتی(!) تهران هم بود، جعفر شهری، نویسنده کتاب «طهران قدیم» نوشته است: خاکروبه‌های تمام شهر در آنجا جمع می‌کردند و خاکروبه‌ها توسط دولابی‌ها [اهالی دولاب در شرق طهران] غربال شده برای کشت و زرع حمل می‌شد و باقیمانده‌های آن در همانجا مانده به صورت تل عظیمی با بوی زننده تعفنی وسط قبرستان خودنمایی می‌کرد. محل دفن اطفال و مرده‌های کنار و گوشه بی‌صاحب و اموات بی‌ارزشی که حتی مردم زحمت حمل اجساد را تا گورستان چهارده معصوم(ع) [حوالی میدان شوش فعلی] به خود نمی‌دادند. قبرستانی که در قحطی‌ها و وبایی‌ها از زمان ناصرالدین شاه به بعد به وجود آمده بود.  از خیابان مولوی و پرنده‌فروشی‌هایش چند صد قدم به غرب بیایید، ناگهان فضا عوض می‌شود، چند قدم بعداز بیمارستان و زایشگاه اکبرآبادی بین انبوه موتورهای در حال استراحت پیک‌های موتوری بازار تهران، تابلوی کوچک و مظلومانه، مسجد مظفری پیداست، خود مسجد هم در محاصره پرده فروشی‌هاست...  خواب‌گزاران مسجد مظفری 
  • مهدی ملاصادقی

آداب صدقه برای امام زمان(عج) در سیره سیدبن‌ طاووس

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۲ ب.ظ
صدقه برای حفظ امام زمان(عج) یکی از اعمالی بود که سید بن طاووس به آن اهمیت می‌داد، به طوری که وی به فرزند خود سفارش می‌کرد که «ابتدا به صدقه دادن برای آن حضرت اقدام کن، قبل از اینکه برای خود و عزیزانت صدقه بدهی».بزرگ عالم شیعی «سید بن طاووس» ملقب به «رضى الدین‌‌» از علما و بزرگان جهان اسلام است، چون یکى از اجداد بزرگوارش جناب ‌‌محمد بن اسحاق، بسیار زیبا و نیکو صورت بوده به‌‌ «طاووس‌‌» نامیده شد و فرزندانش نیز به «ابن طاووس‌‌» معروف شدند. وی با سیزده واسطه از طرف پدر با دومین پیشواى جهان اسلام، امام‌‌ حسن مجتبى (ع) پیوند مى‌‌خورد،  از طرف مادر به سومین‌‌ پیشواى جهان اسلام امام حسین(ع) مى‌‌رسد، به این جهت او را ملقب به «ذى الحسنین‌‌» نیز کرده‌‌اند و چون پدر سید بن طاووس، فرزند دخترى «شیخ‌‌ طوسى‌‌» بوده است، در تالیفاتش از جناب شیخ طوسى، با کلمه «جدى‌‌» یاد کرده است.سید بن طاووس در ابتدا از محضر پدر دانشمند خود سعدالدین ابو ابراهیم و نیز جدّ بزرگوارش ورّام ابن ابى فراس استفاده کرد، شهره سید به زودى در سراسر عراق پیچید و او پس از مدتى راهى بغداد شد، در مدت پانزده سالى که در پایتخت بود، بارها به قضاوت، وزارت و دیگر امور دولتى فرا خوانده شده بود که هر بار به طریقى آن مشاغل را نمى‌پذیرفت.
  • مهدی ملاصادقی

این گونه گرفتار حق الناس می شویم

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۲ ب.ظ
حق الناس یا همان حقوق مرد از جمله حقوقی است که اگر در این دنیا، از سوی صاحبانش بخششی صورت نگیرد از لحظه ورود به قبر تا روز حساب، دچار عذاب های سخت و فشارهای آن خواهیم بود. حضرت عیسی (ع) از کنار قبری می گذشت . از خدای متعال خواست که صاحب قبر را زنده کند تا از او چیزی بپرسد .همین که زنده شد از او سؤال کرد : حالت در عالم برزخ چگونه است ؟عرض کرد : شغل من باربری بود ، روزی مقداری هیزم برای کسی بر دوش داشتم و می بردم ، خلالی از آن جدا کردم که دندان خودم را با آن خلال نمایم . از آن زمان که مُرده ام تا به حال گرفتار کیفر همان عمل خود هستم .حق مردم از جمله حقوقی است که اگر در این دنیا، از صاحبانش حلالیت و بخششی صورت نگیرد از لحظه ورود به قبر تا روز حساب باید عذاب و فشارهای آن را تحمل کرد، تحملی که کاری بس دشوار و سنگین است پس چه بهتر در این دنیا به فکر حق الناسی باشیم که بگردنمان است.
  • مهدی ملاصادقی

10حقیقت عجیب درباره مغز انسان

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۱ ب.ظ
جنین درون رحم از قدرت بینایی برخوردار است اما همه چیز را سیاه و سفید می بیند، چشم جنین به اندازه ای حساس است که می تواند نور به شدت ضعیفی که از میان شکم مادر به درون نفوذ می کند را ببیند.مغز انسان به عنوان مرکز سیستم عصبی یکی از پیچیده ترین بخش های بدن انسان است که شاید به جرأت بتوان گفت این اندام تاکنون بیشترین اسرار بیولوژیکی بدن انسان را در خود نهفته است.دانشمندان برای درک بسیاری از این اسرار همچنان در حال مطالعه و توسعه ابزارهای جدید مطالعاتی هستند.حقایق شگفت انگیزی از مغز تودرتوی انسان :1) مغز انسان به اندازه ای پیچیده است که بالغ شدن آن 20 سال زمان خواهد برد.2) جنین انسان درون رحم می تواند در هر ثانیه هشت هزار سلول جدید به وجود بیاورد.3) در لحظه ای که انسان متولد می شود، تمامی سلول هایی که برای یک عمر زندگی به آنها نیاز دارد را در اختیار دارد.4) مغز انسان پیچیده ترین پدیده ای است که تاکنون در جهان هستی شناسایی شده است.5) نوزادان می توانند پس از گذشت چند ساعت از زمان تولد خود، صورت مادرشان را شناسایی کنند./ع6) جنین درون رحم از قدرت بینایی برخوردار است اما همه چیز را سیاه و سفید می بیند، چشم جنین به اندازه ای حساس است که می تواند نور به شدت ضعیفی که از میان شکم مادر به درون نفوذ می کند را ببیند.7) انسان در دقیقه 20 بار پلک می زند که هر پلک زدن نیم ثانیه زمان نیاز دارد. با روی هم گذاشتن این دقایق می توان گفت انسانها یک ساعت در روز را در تاریکی سر می کنند.8) هر سلول مغزی با سلول مغزی دیگر در حدود 10 هزار اتصال برقرار می کند.9) فراگرفتن حفظ تعادل و سازگار کردن اندامهای بدن با یکدیگر به اندازه ای پیچیده است که تعداد سلول های موجود در مناطقی از مغز که به این کار اختصاص دارد، برابر مابقی سلول های باقیمانده در دیگر نواحی از مغز است.10) غواصان جوان در تایلند به مردمک های چشمهای خود یاد داده اند تا در زیر آب برای تمرکز بر روی اجسام به جای بزرگتر شدن، منقبض شوند. همه کودکان می توانند این مهارت را از سنین بسیار کوچکی بیاموزند.
  • مهدی ملاصادقی

با چه کسی محشور می شویم؟ مسی یا رونالدو ؟!

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۰ ب.ظ
دنبال هر چه روان شویم به همان می رسیم ،اگر بخواهیم دنیا را داشته باشیم مال و ثروت داشته باشیم کم کم به آن سمت حرکت می کنیم ،برنامه ریزی می کنیم و در نهایت می رسیم ،اگر بخواهیم از دنیا لذت ببریم با این تصور که دنیا دو روز است بله این دو روز را با این و آن خواهیم گذراند خوش هم خواهد گذشت و می گذرد ،فرصت زندگی می گذرد.توی دنیا چی رو از همه بیشتر دوس داری ؟ یا چه کسی رو ؟ یا کدوم تیم فوتبال رو یا کدام اعضای خانوادت یا دوستت رو ؟تا حالا به این فکر کردی که تو دنیا چی یا کی رو از همه چیز بیشتر دوست داری؟ این سۆال رو خیلی از ما از کودکان می پرسیم و به جواب هاشون می خندیم و خرده می گیریم و بعد یادشون می دیم که بگن خدا رو بعد پیامبر و بعد اماما رو و ...اما اگر الآن از خودمان بپرسیم چی ؟ ما کیو از همه بیشتر دوس داریم دلمون میخاد داشته باشیمش و اگر داریم نمی خواهیم لحظه ای از دستش بدیم ؟ خدا وکیلی بی تعارف به خودمون جواب بدیم دقیقا همونایی که واقعا در حال حاضر دل و جان ما رو تسخیر کردند چه کسانی هستند ؟شعار ندهیم تنها خودمانیم و خودمان .همان هایی که الگوی ما در تمام ابعاد زندگی هستند همیشه به حالشان حسرت می خوریم و آه ها از نهادمان بلند می شود که ای کاش من جای وی بودم .
  • مهدی ملاصادقی

آداب نوشیدن آب

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۳۹ ب.ظ
امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: ایستاده آب ننوشید، چرا که درد بی‌درمان آورد، مگر اینکه خدای عزوجل بهبودی بخشد! امام صادق(علیه السلام) نیز آدابی برای نوشیدن بیان و عنوان می‌کنند هر که آن‌ها را رعایت کند خداوند او را مستحق بهشت می‌کند.، بر آن شدیم با استناد به کتاب گرانسنگ  علامه جوادی آملی، نگاهی به سبک زندگی دینی و اسلامی داشته باشیم. «مفاتیح الحیاة» به جنبه‌های گوناگون سیره عملی اهل بیت علیهم‌السلام می‌پردازد که به صورت سلسله‌ وار مطالب آن از منظرتان خواهد گذشت.رهنمود امام صادق (علیه السلام) درباره نوشیدن آبامام صادق علیه السلام می‌فرماید: هر کس در آب آشامیدن این آداب را رعایت کند خداوند او را مستحق بهشت کند: وقتی که ظرف آب را نزدیک دهان آورد بسم‌الله بگوید، سپس بنوشد و پیش از سیراب شدن، ظرف را از دهانش دور کند و حمد خدا بگوید، سپس دوباره بنوشد و ظرف را از دهانش دور کند و حمد خدا بگوید سپس بنوشد و ظرف را دور کند و حمد خدا را بگوید.1دعای نوشیدن آبامیر مومنان علی‌ علیه‌السلام می‌فرماید: هرگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آب می‌آشامید، می‌فرمود: «الحمدالله الذی لم یجعله اجاجا بذوبنا و جعله عذابا فراتا بنعمة»؛ سپاس خدای را که آن را به سبب گناهانمان برایمان تلخ قرار نداد بلکه آن‌ را به سبب نعمتش شیرین و گوارا قرار داد.2آداب نوشیدن1-ایستادنحضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: ایستاده آب ننوشید، چرا که درد بی‌درمان آورد، مگر اینکه خدای عزوجل بهبودی بخشد.3امام صادق (علیه السلام) با تفکیک میان نوشیدن در شب و روز، در حقیقت سخن حضرت امیر (علیه السلام) را تفسیر کرده و می‌فرماید: ایستاده آب نوشیدن در روز غذا را گوارا می‌کند و در شب زردآب می‌آورد.42-با دست شستهرسول خدا (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: دستانتان را بشوئید آنگاه در آنها آب بنوشید چرا که هیچ ظرفی پاکیزه‌تر از دست نیست.5پرسش از آب سرد در قیامتحضرت رسول (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: نخستین سؤالی که در قیامت از انسان درباره نعمت (مادی) می شود این است که به او می‌گویند؛ آیا بدن سالم به تو ندادیم و از آب سرد سیرابت نکردیم؟ 6امیر مؤمنان در تفسیر آیه «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» که در قیامت از نعمت سؤال می‌شود، می‌فرماید: «مقصود از نعمت، آب سرد در روزهای گرم است».7نکته: البته آب از مصادیق روشن نعمت مادی است و آنچه از امام صادق (ع) رسیده است که «نحن النعیم» یعنی ما نعمت مورد سؤال هستیم.8پرهیز از منع آبرسول خدا (ص) می‌فرماید: مردم را از سه چیز نمی‌شود محروم کرد که یکی از آنها آب است 9 و نیز می‌فرماید:‌روز قیامت خدا به سه کس نظر لطف نکند و پاکشان نگرداند و برایشان کیفر دردناکی است؛ از جمله کسی که در مسیر راه عمومی، آبی دارد ولی آن را از رهگذران مضایقه می‌کند.10آلوده نکردن آببرای مسلمان شایسته نیست آب را که مایه حیات انسان و هر موجود زنده‌ای است،‌ آلوده کند از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این تعبیر‌های گوناگونی نقل شده است؛ گاهی از تخلی در کنار آب گوارا یا رودخانه آب گوارایی که از آن استفاده می‌شود11 و گاهی از تخلی کردن در کنار رودخانه جاری و بار دیگر از ادرار کردن در آب جاری و گاهی از انداختن آب دهان در جایی که از آب آن استفاده می‌شود، نهی کرده است همچنین می‌فرماید: از آلودن آبی که در جایی جمع شده باشد (مانند آب چاه و یا پشت سد و ...) بپرهیزید تا مورد لعن قرار نگیرید. 12حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: ‌آب ساکنانی دارد؛ با ادرار و غائط (مدفوع) آنها را نیازارید.13آثار نگاه کردن به آبپیامبر اکرم و امام کاظم (علیه السلام) در ضمن حدیثی چنین فرمودند:‌ نگاه به آب جاری، چشم را روشنی می‌بخشد.14امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: نگاه کردن به آب، چهره را نورانی و شاداب می‌کند.15*پی‌نوشت‌ها:الکافی، ج2، ص96و 97ارشاد القلوب، ص3علل الشرائع، ص 465الکافی، ج6، ص383الجامع الصغیر، ج1، ص184الجامع الصغیر، ج1، ص344ارشاد القلوب، ص 37-38بحارالانوار ج24، ص52الجامع الصغیر، ج1، ص537دعائم الاسلام، ج2، ص94کتاب الخصال، ص 97الجامع الصغیر، ج1، من 27عوالی الئالی،‌ج2، ص 187کتاب الخصال، ص 92همان ص 237منبع : فارس
  • مهدی ملاصادقی

بی‌غیرت کیست؟ بی‌غیرتی چیست؟

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۳۶ ب.ظ
پیامبر اعظم(ص) درباره یکی از مصادیق بارز بی‌غیرتی می‌فرماید: هنگامی که زنی آرایش‌کرده از خانه خارج شود و شوهرش نیز به این کار راضی باشد، به ازای هر قدمی که زن بر می‌دارد، خانه‌ای در آتش برای شوهرش بنا می‌شود.مشرق - خودآرایی و خودنمایی در انظار عموم از رفتارهای ناهنجار در جامعه است که ارتباط مستقیمی با کجروی‌های جنسی دارد. این موضوع مختص به زنان نیست و در مردان نیز به گونه‌های مختلف انجام می‌پذیرد.قرآن کریم، خودنمایی و خودآرایی زنان در منظر عمومی را «انحراف جنسی» می‌داند و در آیه 31 سوره مبارکه نور، عبارت «وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ» (زنان زیورهاى خود را آشکار نسازند) را دو مرتبه تکرار می‌کند.مرحوم «فیض کاشانی» در تفسیر این آیه، زینت را به معنای عام زیبایی بدنی، آرایش جسمانی و زیورهای ظاهری می‌داند و معتقد است که؛ خودنمایی چه آشکار ساختن زیبایی‌های طبیعی باشد و چه به نمایش گذاشتن آراستگی‌ها و زیورآلات، رفتار ناهنجار جنسی است.از پیامبر اعظم(ص) نیز روایت شده که زنان طناز و عشوه‌گر که دل و دین مردان هوسران را می‌ربایند، «دام‌های شیطان» هستند. مراد از طنازی و عشوه‌گری با مرور برخی روایات دیگر مشخص می‌شود که از جمله آن‌ها: پوشیدن لباس نازک، گفتار با لحن نازک و تحریک‌کننده[1] و راه رفتن با عشوه و ناز است، چرا که موجب تحریک مردان و به تعبیر روایات «زنای چشم»‌[2] می‌شود.در قرآن کریم بر حفظ نگاه تأکید ویژه‌ای شده است و در آیات 30 و 31 به صورت جداگانه به زنان و مردان این نکته را گوشزد می‌کند: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ»؛ به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند که این براى آنان پاکیزه‏تر است زیرا خدا به آنچه مى‏کنند آگاه است. «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»؛ و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست.* غیرت پسندیدهاز بحث اول مسئله یعنی رفتار ناهنجار زنان که گذر کنیم، مورد دوم نقش مردان در کنترل و حفظ نوامیس است؛ چیزی که از آن در متون دینی «غیرت» یاد می‌شود. یعنی مؤمن نباید نسبت به اطرافیان خود بی‌تفاوت باشد[3]، چرا که خداوند «غیور» است [4] و بی‌غیرتی را نمی‌پسندد.به بیان دیگر، غیرت با کرامت و عزت در هم تنیده شده و به هر میزان که شخص از کرامت و عزت برخوردار است، از غیرتمندی بهره دارد. از همین روست که در نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین(ع) آمده است: انسان غیور زنا نمی‌کند![5] همچنین حضرت در جای دیگری می‌فرماید: ای‌ مردم‌ عراق‌! با خبر شدم‌ که‌ زنانتان‌ دوشادوش‌ مردان‌ در راه‌ حرکت‌ می‌کنند، آیا شرم‌ نمی‌کنید؟ خدا لعنت‌ کند کسی‌ را که‌ غیرت‌ نمی‌ورزد! [6]از امام صادق(ع) نیز روایت شده است: «حُرِّمَتِ الجَنَّهُ عَلَی الدَّیُّوثِ»؛ بهشت بر مردان بی‌غیرت حرام است.[7] پیامبر عظیم الشأن اسلام نیز درباره یکی از مصادیق بارز بی‌غیرتی می‌فرماید: هنگامی که زنی آرایش کرده و معطر از خانه خارج شود و شوهرش نیز به این کار راضی باشد، به ازای هر قدمی که زن بر می‌دارد، خانه‌ای در آتش برای شوهرش بنا می‌شود.[8]امام باقر(ع) نیر نماز فرد بی‌غیرت را مورد قبول نمی‌داند و می‌فرماید: «ثَلاثَهٌ لایُقبَلُ مِنهُم صَلاهٌ: مِنهُمُ الدَّیُّوثُ».[9]ناگفته نماند غیرت صحیح و به‌جا نه تنها برای شخص که برای جامعه نیز مفید است؛ شهید مطهری در این باره می‌گوید: انسان غیور همانطور که راضی نمی‏شود دامن ناموس خودش آلوده گردد، راضی نمی‏شود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود.[10]مرحوم فیض کاشانی (1007 ـ 1090 هجری قمری) در کتاب الوافی[11]، بابی با عنوان «باب الغیره» گشوده و روایات متعددی در مورد غیرت و ویژگی‌های شخص غیور آورده است. از جمله در این روایات چنین آمده است: مردی که در مورد رفتار ناسالم جنسی همسرش بی‌تفاوت باشد، از سوی فرشتگان «بی‌غیرت» نام گرفته است. از چنین مردی به عنوان «منکوس القلب» (کج‌سرشت و وارونه‌دل) یاد شده که روح ایمان از او گرفته شده و خداوند از او بیزار است؛ بهشت بر چنین فردی حرام و عذاب دوزخ برای او فراهم آمده است.* غیرت نا‌به‌جااسلام همواره جانب اعتدال را رعایت کرده و پیام‌آور آن می‌فرماید: «خیر الامور اوسطها» [12] در قرآن کریم نیز ریشه اعتدال(عدل) 27 بار آمده است که مهر تأییدی بر این موضوع است.بنابراین همانطور که بی‌غیرتی رفتاری نابهنجار است، غیرت بی‌جا نیز واکنشی ناسالم است که ریشه در بدگمانی دارد و به «تهمت جنسی» منجر می‌شود و چه بسا شخص مورد اتهام را به کج‌رفتاری سوق دهد. این موضوع حتی اگر به صورت غیبت نیز مطرح شود باز آسیب‌های خاص خود را به همراه دارد. [13]مرحوم فیض در پایان «باب الغیره»، روایتی را از امام علی(ع) نقل کرده است که حضرت در نامه‌ای سفارش می‌‌کند: «ایاک و التغایر فی غیرموضع الغیرة فان ذلک یدعو الصحیحة منهن الی السقم...؛ [14] از غیرت‌ورزی نابجا بپرهیز، چون که زنان سالم را به آلودگی می‌افکند... .در قرآن کریم، کیفر افرادی که بر زنان پاکدامن تهمت جنسی می‌زنند، بسیار سنگین است. خداوند می‌فرماید: «و کسانى که به زنان پاکدامن تهمت [زنا] مى‏زنند، سپس چهار شاهد نمى‏آورند، ایشان را هشتاد تازیانه بزنید، و دیگر هرگز شهادت آنان را قبول نکنید، و اینانند که فاسقند»[15].در پایان ذکر این نکته ضروری به نظر می‌رسد که اگر مرد بد دلی نسبت به پاکدامنی همسر خود دچار شک و شبهه است، بهتر است پیش از آنکه به او بهتان بزند، این آیه شریفه را به یاد آورد: «مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمی‏کند، و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک به ازدواج خود در نمی‏آورد.» [16]پی‌نوشت‌ها:1ـ احزاب/32: «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا»؛ بنابراین به گونه‏ای هوس‌انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید!2ـ امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «نعم صارف الشهوات غض الابصار»؛ چشم‌پوشی از نگاه (به نامحرم) عامل خوبی برای بازدارندگی از شهوت است. (محمدی ری‌شهری، میزان الحکمة، ج 1، ص 72)3ـ تحریم/6: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا»؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خودتان و کسانتان را از آتش حفظ کنید.4ـ خداوند متعال به ابراهیم خلیل خطاب می¬کند که «ان الهک لغیور» (الکافی، ج 8، ص 372)5ـ حکمت 305: ما زنی غیور قط.6ـ یا اهل‌َ العراق‌! نُبئت‌ُ اَن‌ِّ نسائَکُم‌ یُدافعْن‌َ الرجال‌ فی‌ الطریق‌، اَما تَسْتَحیون‌؟ لَعَن‌ اللهُ من‌لایغار. (الکافی، ج 1، ص 154، ح 719/ محاسن، ص 115/ وسایل الشیعه، ج 20، ص 235)7ـ بحار الانوار، ج53، ص2498ـ الکافی ج 5 ص 5379ـ بحارالانوار ج 76 ص 11510ـ مسئله حجاب، صفحه: 6411ـ الوافی؛ ج22، صص 463 و 763 ـ 765.12ـ اگر چه این عبارت دقیقا به همین صورتی که در متن آمده، شهرتی تام و تمام یافته است اما این حدیث در برخی از منابع حدیث شیعه، از قبیل مستدرک الوسائل (ج 8، ص 255) با اندک اختلافی در تعبیر به صورت: «خیار الامور اوسطها» و در بحارالانوار(ج 74، ص 383) به صورت: «خیر الامور اوساطها» آمده است.13ـ رسول‌الله(ص) از اصحاب پرسیدند: آیا مى‏دانید غیبت چیست؟ عرض کردند: خدا و پیامبر او بهتر مى‏دانند. فرمود: این که از برادرت چیزى بگویى که دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه مى‏گویم در برادرم بود چه؟ فرمود: اگر آنچه مى‏گویى در او باشد، غیبتش را کرده‌اى و اگر آنچه مى‏گویى در او نباشد، به او تهمت زده‏اى. (الترغیب والترهیب، ج3، ص515، ح1)14ـ الکافی، ج5، ص53715ـ نور/4: وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ.16ـ نور/3: الزَّانِی لَا یَنکِحُ إلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ
  • مهدی ملاصادقی

مبغوض‌ ترین افراد در پیشگاه خداوند

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۳۵ ب.ظ
امام علی(ع) درباره کسانى که بدون لیاقت و استحقاق متصدى‏ مقام قضاوت در میان مردم مى‏شود، فرمودند: دو نفر در پیشگاه خداوند مبغوض ترین مردمند: جاهل بدعت گذار و عالم ‏قلابى.«از جاهلان، به خدا شکایت مى‏برم.» این جمله از گفتارهاى امام علی(ع) است که درباره کسى که بدون لیاقت و استحقاق متصدى‏ مقام قضاوت در میان مردم مى‏شود، فرمودند. آن حضرت در این باره می فرمایند دو نفر در پیشگاه خداوند مبغوض ترین مردمند: جاهل بدعت گذار و عالم ‏قلابى.کسى که خداوند او را به خود واگذارده است و از راه راست منحرف گشته، به ‏سخنان ساختگى و دور از حق و حقیقت ‏خویش سخت دل بسته و به سرعت در راه گمراه ساختن ‏مردم گام بر مى‏دارد و براى افرادى که فریبش را بخورند فتنه است، وى از طریق هدایت ‏پیشینیان گمراه گشته و گمراه سازنده کسانى است که در زندگى و پس از مرگش تابع او شوند، او بار گناهان کسانى را که گمراه ساخته به دوش مى‏کشد و همواره در گرو گناهان خویش نیز هست!کسی که مجهولاتى به هم بافته و به سرعت ‏با حیله و تزویر در میان مردم نادان پیش ‏مى‏رود در تاریکی هاى فتنه و فساد به تندى قدم برمى‏دارد، منافع صلح و مسالمت را نمى‏بیند، انسان‏نماها، وى را عالم و دانشمند مى‏خوانند ولى عالم نیست.از سپیده دم تا به شب همچنان به جمع‏آورى چیزهائى مى‏پردازد که کم آن از زیادش ‏بهتر است تا آنجا که خود را از آب‏هاى گندیده‏ جهل (که نامش را علم مى‏گذارد) سیر سازد و به خیال خویش گنجى(از دانش) فراهم ساخته، در صورتى که فائده‏اى درآن یافت نمى‏شود.او در بین مردم به مسند قضاوت تکیه زده و برعهده گرفته است که ‏آنچه بر دیگران مشتبه شده، روشن سازد،(و حق را به صاحبش برساند) او چنانچه با مشکلى روبرو شود. یک سلسله حرفهاى پوچ و تو خالى را پیش خود جمع و جور مى‏کند و به نتیجه آن قاطع مى‏گردد، در برابر شبهات فراوان همچون تارهاى عنکبوت مى‏باشد، حتى خودش هم نمى‏داند درست‏ حکم کرده یا به خطا، اگر صحیح گفته باشد مى‏ترسد خطا رفته باشد، و اگر اشتباه نموده امید دارد صحیح از آب در آید.نادانى است که در تاریکیهاى ‏جهالت ‏سرگردان است، همچون نابینائى که در ظلمات پر خطر، به راه خود ادامه مى‏دهد، علوم و دانشهایى که فرا گرفته برایش قطع آور نیست...همانند بادهاى تندى که گیاهان خشک را به هم مى‏شکند، او نیز احادیث و روایات را در هم مى‏ریزد، تا به خیال خود از آن نتیجه‏اى به دست آورد.به خدا سوگند! نه آن قدر مایه علمى دارد که در دعاوى مردم، حق را از باطل جدا سازد و نه براى مقامى که به او او تفویض شده، اهلیت دارد، باور نمى‏کند ماوراى ‏آنچه انکار کرده دانشى وجود دارد، و غیر از آنچه او فهمیده نظریه دیگرى. اگر مطلبى بر او مبهم شد کتمان مى‏کند، زیرا او خود به جهالت ‏خویش آگاه است.خونهایى که از داورى ستمگرانه‏اش ریخته شده صیحه مى‏کشند و میراث هایى که بنا - حق به دیگران داده فریاد مى‏زنند.شکایت ‏به خدا مى‏برم، از گروهى که در جهل و نادانى زندگى مى‏کنند و در گمراهى جان مى‏دهند(و حیات و مرگشان همه در نادانى و جهل است)در میان آنها متاعى کسادتر از قرآن نیست، اگر آن را آنچنان که باید تلاوت کنند و متاعى نزد آنان رایج‏تر از آن نتوان یافت اگر آن را تحریف سازند و طبق دل - خواهشان تفسیر کنند و در نظر آنان چیزى زشت‏تر از«معروف‏» و نیکوتر از «منکر» وجود ندارد!مرحوم کلینى در کتاب‏ «اصول کافى‏» و «ابن قتیبه‏» در کتاب ‏«عیون‏الاخبار» این کلام را با اندکى تفاوت نقل کرده‏اند.(ان ابغض الخلائق..) اینکه این افراد مبغوض ترین مردم هستند به خاطر آن است که هدف از ارسال پیامبران و فرستادن کتاب هاى آسمانى ‏تبلیغ آئین حق و توحید، یگانگى خداوند و ایجاد عدالت و دادگسترى بین ‏انسانهاست، اما دسته اول که امام اشاره فرموده، مردم را از توحید و دین حق‏ بیرون مى‏برند و آنان را گمراه مى‏سازند و دسته دوم به خاطر منافع خویش‏ حقوق افراد را پایمال و سبب ریختن خون بى‏گناهان مى‏شوند.از این دو دسته یکى در راه انحراف عقائد صحیح فعالیت مى‏کند و دیگرى‏ در اجراى احکام و فروع مذهب، کار خلاف انجام مى‏دهد و خود را به جاى قاضى ‏و حاکم شرع جا می زند، در صورتى که اهلیت این مقام را ندارد.«حمال خطا یا غیره...» یعنى ‏«بار گناه دگران را بر دوش مى کشد»، زیرا گناه افرادى را که گمراه نموده به دوش او گذاشته مى‏شود، بدون ‏اینکه از گناهان خودش چیزى کاسته شود، در قرآن آمده است: «و لیحلمن‏ اثقالهم و اثقالا مع اثقالهم‏: بار گناهان دیگران را با بار خود هر دو حمل می کنند.»(سوره عنکبوت:13)«لیس فیهم سلعة ابور...» اشاره به این است که اگر دستورات و حقایق قرآن به طور صحیح براى مردم آن محیط تشریح گردد، به سوى آن روى‏ نمى‏آورند و چنانچه طبق دلخواه و منافع شخصى آنان تفسیر و توجیه شود آن را مى‏پذیرند.
  • مهدی ملاصادقی