سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

۲۰۹ مطلب با موضوع «مهدویت» ثبت شده است

بیایید کاری کنیم ...تکلیف منتظران حضرت مهدی(عج) :

مهدی ملاصادقی | شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۱، ۰۸:۳۲ ب.ظ
اگر که، من و تو، همان کاری را بکنیم که همه می‌کنند؛ قطعاً، به همان نتیجه‌یی‌خواهیم رسید، که همه می‌رسند.از راهِ کارهایِ تکراری و همیشگی، هرگز، نمی‌توان به دستاوردهایِ نو و غیرتکراری رسید:به هرزه، بی «می» و «معشوق»، عُمر می‌گذرد/ بَطالتم بَس؛ از امروز، کار خواهم کردبه یادِ «چشمِ» تو، خود را، خراب خواهم ساخت/ بنایِ «عهد قدیم»، استوار خواهم کرد ...[حافظة شعر ایران؛ حافظِ قرآن]دُعای عهد قدیم، فقط خواندنی نیست؛ کار کردنی ـ هم ـ هست، به کار بردنی ـ هم ـ هست.دعای عهد، پیمان‌نامه‌یی ست که ـ حتماً ـ به امضای دو طرف باید برسد؛ وگرنه، نه معنا دارد و نه موجودیت! پیمان‌شکنی، ریشه در نادانی و سُست عهدی دارد.نمی‌شود ندانست، و کاری کرد!آن که نمی‌داند چه می‌کند، در واقع، دارد کاری نمی‌کند؛ و ای کاش، اصلاً، کاری نمی‌کرد! پیامبر دل‌آگاه و دلسوزمان ـ حضرتِ ختمی مرتبت، صلّی الله علیه و آله ـ با دلشوره‌یی دلسوزانه می‌گفت: «آن‌که، نادانسته کاری می‌کند؛ به جای آن‌که کار را درست کند، خراب‌تر ـ هم ـ خواهد کرد!»[نهج‌الفصاحه/سخن شمارة 3058]توبه و تغییر، تنها راه، برای کاری کردن‌ست.انقلاب، دیگرگون‌سازی ‌ست: انقلاب، دیگرگون شدن‌ست. انقلاب، دیگرگون کردن‌ست.و «خلّاقیت»،یعنی این‌که شما کاری بکنید که تا کنون نمی‌کرده‌اید؛ و در نتیجه، به دستاوردی نایل شوید، که تاکنون در دنیای‌تان نبوده است! «انتظار» هم، نوعی انقلاب است؛«انتظار» هم، نوعی خلّاقیت است. از «خلّاقیت انتظار»، می‌باید به‌طور «خلّاقانه» بهره گرفت. وگرنه، همین انتظاری که می‌توانست بهترین «فرصت» برای «زمین» و «زمان» باشد، به صورت بدترین «تهدید» رُخ می‌تواند نمود!بیایید کاری بکنیم،و با «مدیریتِ تهدیدها»، بهترین فُرصت‌های انسان و جهان را، بیافرینیم.از هر فرصتی که به خوبی استفاده نکنیم ـباور کنید که خودش به بدترین تهدید، تبدیل خواهد شد. نمی‌شود کاری نکرد، و به جایی رسید؛ و شاید «مسأله‌شناسی»، نخستین کاری باشد که باید کرد. آن کس که مسأله‌هایش را نمی‌شناسد، و یا اگر می‌شناسد، آن‌ها را نمی‌تواند دسته‌بندی و اولویت‌بندی کند ـ حتماً ـ شکست خواهد خورد! ... امّا، آن‌که مسألة خودش را ـ مسألة اساسی و حیاتی خودش را ـ  به خوبی شناخته است؛ به واقع، در راهِ نوآوری و «مهندسیِ‌ مجدّدِ زندگی»،‌ گام نهاده است. «خلّاقیت»، دوباره دیدن‌ست؛ و «نوآوری»، دست دادن با آینده‌یی ست که آمدنی‌ست!ماهنامه موعود شماره 120
  • مهدی ملاصادقی

اعجاز عددی امامان

مهدی ملاصادقی | شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۱، ۰۸:۲۸ ب.ظ
امام علی(ع) می‌فرماید: «سرچشمه علم‌ها در کتاب‌های [آسمانی] چهار گانه مندرج و علوم آن در قرآن کریم است. علوم قرآن در سوره فاتحه، علوم فاتحه در «بسم‌الله الرّحمن الرّحیم» و علوم بسمله در بای بسم‌الله است و من نقطه زیر باء هستم.»1در معارف دینی آمده است که اهل بیت(ع) در همه چیز با قرآن کریم مساوی و برابرند. بر همین مبنا، در این مقاله به بحث درباره ارتباط میان این دو از جهت اعجاز عددی می‌پردازیم. اعجاز قرآن کریمدر قرآن کریم وجوه متعدّدی از اعجاز وجود دارد؛ از جمله اعجاز در بلاغت و موضوعات آن، آگاهی دادن از غیب، بیان قضایای علمی و همچنین اعجاز عددی که عبارت از نظم در تعداد کلمات و حروفی است که برای مفهومی مشخّص بیان شده است. به عنوان مثال در قرآن کریم؛ لفظ «ساعت» 24 بار به تعداد ساعات روز؛ لفظ «شهر = ماه» 12 بار به تعداد ماه‌های سال؛ لفظ «روز» 365 بار به تعداد روزهای سال شمسی؛ لفظ «عزم» 5 بار به تعداد پیامبران اولوالعزم؛ لفظ نماز 5 بار به تعداد نمازهای روزانه، لفظ «طواف» 7 بار به تعداد طواف واجب به دور کعبه؛از جمله تطابق‌ها، تطابق بین عدد کلماتی که به لحاظ مفهومی موافق یا معکوس یکدیگرند؛ مثلاً:کلمه «حیات» 145 بار، در مقابل «موت» 145 بار؛کلمه «دنیا» 115 بار، در مقابل «آخرت» 115 بار؛کلمه «ملائکه» 84 بار، در مقابل «شیاطین» 84 بار؛کلمه «حَرّ = گرما» 4 بار، در مقابل «برد = سرما» 4 بار؛ کلمه «ایمان» 11 بار در مقابل «کفر» 11 بار، به کار رفته است.این اعجاز به واسطه وجود سرّی است که خداوند متعال آن را در حروف و اعداد قرار داده است. وضع نخستین حروف، ابداع خداوندی است که آن را قالب و ظرف حقایق نورانی و کتاب‌های آسمانی قرار داده و از باب اهمّیت موضوع به آنها سوگند یاد نموده و فرموده است: «الم، الر، المص، ن، ق ...» و آیات دیگری از این‌گونه که در آغاز سوره‌ها وجود دارد.امام رضا(ع) در روایتی می‌فرمایند:«اوّلین ابداع و خواست و مشیّت خداوند، حروف است که آن ‌را اصل هر چیز، دلیل هر سند و فصل کننده هر دشواری قرار داد و به وسیله آن همه چیز از اسامی حق و باطل یا فعل و مفعول، یا معنی و غیر معنی، ... را از یکدیگر جدا نمود.»2اعجاز دیگر، اعجاز عددی است که اهمّیت آن از اهمّیت حروف کمتر نیست و در نظام آفرینش به صورت متوازن وجود دارد. خداوند متعال می‌فرماید:«إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ؛3ما که هر چیزی را به اندازه آفریده‌ایم.»و می‌فرماید:«وَأَحْصَی کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا؛4و [خداوند] هر چیزی را به عدد شماره کرده است.»و پوشیده نماند که بین حروف و اعداد، رابطه وجود داشته، اعداد، سرّ حروف و حروف، سرّ افعالند و به وسیله آن، آسمان‌ها و زمین برپا شده است. خدای تعالی موجود را با کلمه «کن فیکون» آفریده که مرکّب از هفت حرف و معروف به «حروف تکوین» است.اعجاز عددی قرآن و امامان(ع)بعد از توضیحی که درباره اعجاز عددی و اهمّیت آن داده شده، در اینجا لازم است مقایسه‌ای میان اعجاز عددی قرآن کریم و اهل بیت(ع) انجام داده و کیفیّت بروز اعجاز عددی در اهل بیت(ع) را یادآوری کنیم. از جمله موارد این اعجاز، عبارتند از:1. اگر حروف مقطّعه قرآن کریم را که در آغاز برخی از سور آن مانند «الم، کهیعص، الر،...» آمده است، جمع و حروف تکراری را حذف کنیم، جمله‌ای کامل و معنی‌دار به دست می‌آید که عبارت است از : «صراط علیٍّ حقٌّ نمسکه؛ راه امیرالمؤمنین علی(ع) طریق حق است که ما به آن تمسّک می‌جوییم».یا: «علیٌ صراط حقٍّ نمسکه؛ علی(ع) راه حق است که به آن تمسّک می‌جوییم».2. کلمه «کساء» و مشتقّات آن 5 بار در قرآن کریم آمده است، به تعداد اصحاب کساء که عبارتند از: حضرات «محمّد(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع)». برای آگاهی بیشتر در این باره به «حدیث شریف کساء» رجوع کنید.53. کلمات «امام»، «خلیفه»، «وصیّ»، «عصمت»، «آل» و مشتقات آنها 12 بار به تعداد امامان دوازده‌گانه اهل‌بیت(ع) به کار رفته است.4. کلمه «شیعه» و مشتقّات آن، 12 بار، نشان دهنده حقّانیت مذهب تشیّع در پیروی از امام علیّ ‌بن ابی‌طالب(ع) که تعداد حروف اسم شریفش 12 است، می‌باشد. همچنین است القاب آن بزرگوار مانند: «امیرالمؤمنین»، «العرو\الوثقی»، «الصّدیق الأکبر» و «یتلوه شاهد منه» که هر یک از آنها از 12 حرف ترکیب یافته است و این عدد 12 بر کلمه توحید: «لا اله‌ الّا ‌الله»، کلمه نبوّت: «محمّدٌ رسول ‌الله»و کلمه ولایت «علی خلیفه محمّد» منطبق است.پس مانند آنچه که درباره قرآن کریم دیدیم، اعجاز عددی در مورد عترت پاک رسول خدا(ص) نیز بارز است. اگر در اسامی اصحاب کساء یعنی حضرات محمّد(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) دقّت کنیم، درمی‌یابیم که از 19 حرف ترکیب یافته است که مطابق تعداد حروف آیه بسمله «بسم‌الله الرّحمن الرّحیم» ـ خلاصه قرآن کریم می‌باشد.از امام علی(ع) نقل شده است که فرمودند:«همه علوم در کتاب‌های آسمانی چهارگانه مندرج و علوم آنها در قرآن است. علوم قرآن در فاتحه الکتاب، علوم فاتحه در «بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم» و علوم بسمله در بای بسم‌الله است و من نقطه زیر باء هستم.»6به عبارت دیگر همچنان‌که علوم در قرآن کریم و در بسمله جمع شده، در امام علی(ع) نیز گرد آمده است. ابن مسعود می‌گوید:همانا قرآن بر هفت حرف نازل شده، که هر حرفی از آن دارای ظاهر و باطنی است و حقّاً، ظاهر و باطن آن نزد علیّ ‌بن ابی‌طالب(ع) می‌باشد.و این تطابق موجود بین حروف بسمله و عترت پیامبر(ص) بر وجود تعادل و تساوی در تمسّک به آن دو دلالت می‌کند. پس همچنان‌که فرد مؤمن به وسیله بسمله خود را از شرّ اجنّه و شیاطین و هر چیز ناپسندی محافظت می‌نماید، به همین ترتیب خود را به واسطه تمسّک به اسامی مبارک اصحاب کساء مصونیّت می‌بخشد.این مطلب را روایات ما تأیید و بیان می‌کند که خدای تعالی به هر پیامبری، نام‌های معصومان پنج‌گانه را آموخت تا در دشواری‌ها و خطرات به ایشان متوسّل شوند؛ مانند: نوح نبیّ(ع) که درون کشتی لوحی قرار داد. که بر روی آن کف دستی با پنج انگشت آن کشیده شده و بر هر انگشت نام‌های اصحاب کساء(ع) یعنی: محمّد، ایلیا، فاطمه، شبّر و شبیر نقش بسته و در وسط دست این جمله نوشته شده بود:«ای خدا و ای یاور من؛ به واسطه لطف و رحمت خویش و به [حقّ] این نفوس مقدّس، دستم را بگیر. اینان همگی بزرگان و گرامیانی هستند که تو به خاطر ایشان عالم را آفریده‌ای. خداوندا، به برکت اسامی اینان مرا یاری نما و تو یکتای توانا بر هدایت من به سوی حقّ و حقیقتی».و در بیان اهمّیت عدد 19 آنکه بعضی از امامان(ع) در امور خود آن را به کار می‌گرفته‌اند. درباره امام علی(ع) روایت شده که آن حضرت(ع) درجنگ‌ها به همراه خود نقشی را حمل می‌کردند که در محیط دایره آن حروف بسمله در 19 خانه و به ازای هر خانه، نامی از نام‌های نیکوی خداوند قرار داده شده بود که با آن حروف آغاز می‌شد و آن حضرت این را در خطّ مقدّم سپاه حمل می‌نمودند و به وسیله آن به خداوند توسّل می‌جستند تا بر دشمنان غلبه یابند.همچنین روایت شده، آن هنگام که عطش بر امام حسین(ع) و اصحابش غلبه یافت، آن حضرت(ع)، نیزه‌ای برگرفت و پشت خیمه‌ها 19 خط به سمت قبله کشید و آن را حفر نمود، در اثر آن چشمه آبی جوشید که از آن نوشیدند و سپس از بین رفت و اثری از آن باقی نماند. در اینجا می‌پرسیم؛ چرا آن حضرت(ع) فقط 19 خط کشیدند و نکته قابل توجّه آنکه تعداد این خط‌ها برای مورّخ، دارای اهمّیت بوده که آن را نقل کرده است.6. در روایتی آمده است که امام کاظم(ع) به راهبی فرمودند: «خداوند، چند اسم دارد که اگر به وسیله آنها خوانده شود، ردّ نمی‌شود؟»آن راهب عرضه داشت: اسامی خدا زیاد است؛ امّا آنچه که به‌طور حتم سائلش را ردّ نمی‌کند، هفت تاست. امام کاظم(ع) فرمودند: «هر تعداد از آنها را که می‌دانی، برایم بازگو». راهب پاسخ داد: به خدا سوگند، هیچ یک از آنها را نمی‌دانم...محدّث قمی می‌گوید:مقصود از اسماء هفت‌گانه، همه معصومان(ع) هستند؛ زیرا نام‌های گرامی ایشان، از آن فراتر نیست و آن عبارت است از: «محمّد، علی، فاطمه، حسن، حسین، جعفر و موسی» علیهم ‌السّلام و بنابراین تأویل «السبع‌المثانی» در این آیه شریف مشخّص می‌شود:«وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ؛7 و به راستی به تو [پیامبر] سبع‌المثانی و قرآن بزرگ را عطا کردیم.عدد هفت دارای اسرار عظیمی است که در آسمان‌ها و زمین‌های هفت‌گانه، تعداد روزهای هفته، تعداد طواف دور کعبه و تعداد نام‌های امامان(ع) ظهور یافته است.»8 و 9سیّد حسین نجیب محمّدمترجم: ابوذر یاسریپی‌نوشت‌ها:1. مصابیح الانوار، ج 1، ص 435.2. رضوان فقیه، الکشوف فی الاعجاز القرآنی و علم الحروف، ص 18.3. سوره قمر (54)، آیه 49.4. سوره جن (72)، آیه 28.5. محدّث قمی، مفاتیح‌الجنان، ملحقات پایانی.6. مصابیح الأنوار، ج 1، ص 435.7. سوره حجر (15)، آیه 87.8. منتهی‌الآمال، ج 2، ص 307.9. برای آگاهی بیشتر در این موضوع به کتاب «الکشوف فی الإعجاز القرآنی و علم الحروف»، اثر شیخ رضوان فقیه رجوع کنید.چه کسی راز عدد 12 را می‌داند؟لا اله الّا الله 12 حرف؛محمّد رسول الله 12 حرف؛النّبیّ المصطفی 12 حرف؛خلیفه انبیاء = خاتم الوصیّین 12 حرف؛هؤلاء الاطهار 12 حرف؛ساد\ أهل الجنّـ[ 12 حرف؛محبّهم مؤمن تقی 12 حرف؛عدوّهم کافر شقی 12 حرف؛و من و تو ان‌شاءالله شیعه 12 امامی هستیم.پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیةالله‌العظمی صافی گلپایگانی، بااندکی تصرفhttp://mouood.org
  • مهدی ملاصادقی

دانلود نرم افزار کتابخانه 14 معصوم(ع)

مهدی ملاصادقی | سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۱، ۰۴:۵۱ ب.ظ
این نرم افزار توسط کانون فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) زرقان تهیه و در اختیار علاقه مندان قرار خواهد گرفت امید است که مورد رضایت مخاطبین عزیز قرار گیرد .لطفا جهت دانلود روی لینک زیر کلیک نمایید .حجم نرم افزار 40 مگا بایت است.http://up.toca.ir/images/kltz9lsoy07reqynpe7o.rar
  • مهدی ملاصادقی

نیا نیا گل نرگس

مهدی ملاصادقی | سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۴۵ ب.ظ
نیا نیا گل نرگس، جهان که جای تو نیستدو صد ترانه به لب ها، یکی برای تو نیست**نیا نیا گل نرگس، که در زلال دلیهزار آینه نقش و، یکی ز خال تو نیست**نیا نیا گل نرگس، به آسمان سوگندقسم به نام و نهادت، دلی برای تو نیست**نیا نیا گل نرگس، ز رنجمان تو نکاه،کسی ز خلق و خلایق، فدای راه تو نیست**نیا نیا گل نرگس، بدان و آگه باشکه جای سجده گه ما، هنوز مال تو نیست**نیا نیا گل نرگس، به مجلس ندبهکه ندبه، ندبه خرقست، پایگاه تو نیست**نیا نیا گل نرگس، دعای عهد کجاستنه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست**نیا نیا گل نرگس، به جان تشنه عشقدعا دعای ظهور است، ولی برای تو نیست**نیا نیا گل نرگس، سقیفه ها برپاستردای سبز خلافت، ولی برای تو نیست**نیا نیا گل نرگس، که چون علی(ع) تنهابه فجر صبح ظهورت، کسی کنار تو نیست**نیا نیا گل نرگس، تو را به خاک بقیعکه شهر ما، نه محیای گام های تو نیست**نیا نیا گل نرگس، به مادرت زهرا(س)کسی برای شهادت به کربلای تو نیست**نیا نیا گل نرگس، نیا به دعوت ماهزار نامه کوفی، یکی برای تو نیست**نیا نیا گل نرگس، فدا شوی مولابرای عصر عجیبی که خواستار تو نیست
  • مهدی ملاصادقی

تقویم ، شرمسار هزاران نیامدن

مهدی ملاصادقی | سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۴۱ ب.ظ
قویم ، شرمسار هزاران نیامدن تقویم ، شرمسار هزاران نیامدن یک بار آمدن وَ پس از آن نیامدن این قصه مال توست بیا مهربانترین! کاری بکن چقدر به میدان نیامدن؟ این خانه ی پر از گلِ پژمرده هم هنوز عادت نکرده است به مهمان نیامدن باران بدونِ آمدنش نیست بی گمان مرگ است در تصور باران ، نیامدن اما تو با نیامدنت نیز حاضری کم نیست از تو چیزی ازین سان نیامدن اشیاء خانه جمله ی تاریکِ رفتن اند: آیینه ، عکس ، پنجره ، گلدان ، نیامدن
  • مهدی ملاصادقی

نرم افزار جامع مهدویت

مهدی ملاصادقی | سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۳۴ ب.ظ
موضوع: نرم افزار مهدویت (جدید) چهارشنبه سی و یکم خرداد 1391 15:5  توضیحاتی در مورد نرم افزار مهــــدویت :  این نرم افزار در خصوص آشنایی با حضرت بقیه الله (عج) ، سرانجام یهود بعد از ظهور ، زیارت معروف آل یاسین به همراه ترجمه فارسی ، پاسخگویی به شبهات ( چرا غیبت صغری امتداد نیافت ؟ ، آیا امام زمان (عج) با خشونت حکومت خواهد کرد ؟ ، چرا نام امامان در قرآن نیامده است ؟ ، اثبات لزوم امامت چیست ؟ ) ، چگونه برای فرج دعا کنیم ، نشانه های ظهور چیست ؟ امام زمان از نظر اهل سنت ، آشنایی با محل حکومت امام زمان (عج) مسجد سهله ، آشنایی با مسجد جمکران ، روایات شنیدنی از حضرت، اطلاعاتی جامع در اختیار کاربران خود قرار می دهد. قابل توجه است 14 حدیث از پیامبر اکرم (ص) در مورد آخرالزمان و ظهور منجی از دیگر قابلیت های نرم افزار می باشد . نمایی از صفحات داخلی نرم افزار برای دیدن عکسها در اندازه های بزرگتر روی آنها کلیک نمایید نوع فشرده ساز : winrar نوع ایمیج برنامه : Clone CD حجم فایل : 5.85 مگابایت { لینک دانلود } + { لینک کمکی } ------------  منبع:  سایت رهبران شیعه
  • مهدی ملاصادقی

تقوا در گفتار امام زمان علیه السلام

مهدی ملاصادقی | سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۳۳ ب.ظ
موضوع: گالری انتظار پنجشنبه نهم آذر 1391 16:18   زبـان: فــارســی        ---       نویسنده: سید حسین حسینی نوع فایل: EXE       ---       حجم کتاب: 376 کیلوبایت :: دانلود :: توضیحات در ادامه مطلب ...
  • مهدی ملاصادقی

تشرف آقا سید مهدی قزوینی و جمعی دیگر در حله

مهدی ملاصادقی | شنبه, ۹ دی ۱۳۹۱، ۰۹:۰۳ ق.ظ
عالم جلیل القدر، مرحوم آقا سید مهدی قزوینی (ره ) فرمودند: یکی از صلحاء وابرار حله گفت : یـک روز صـبـح از خـانه خود به قصد منزل شما خارج شدم . در راه ، گذرم به مقام معروف به قبر امامزاده سید محمد ذی الدمعه افتاد. نزدیک ضریح او، از خارج ،شخصی را دیدم که چهره نیکویی داشـت ، صـورت مـبارک او درخشان و مشغول قرائت فاتحة الکتاب بود. در او تامل کردم . دیدم در شمایل عربی است ، ولی از اهل حله نیست . بـا خـود گـفتم که این مرد غریب است و به صاحب این قبر توجه کرده و کنارش ایستاده و فاتحه مـی خـوانـد، در حالی که ما اهل این جا از کنار او می گذریم و حتی فاتحه ای هم نمی خوانیم ، لذا ایستادم و فاتحه و توحید را خواندم . وقتی فارغ شدم ، سلام کردم . او جواب سلام مرا داد و فرمود: ای علی ، (نام ناقل جریان برای سید مهدی قزوینی ) به زیارت سید مهدی می روی ؟ گفتم : آری . فرمود: من نیز با تو می آیم .   مـقـداری که با هم رفتیم ، فرمود: ای علی ، به خاطر ضرر و زیانی که بر تووارد شده است غمگین نـبـاش ، زیـرا تـو مردی هستی که خدای تعالی حج را بر توواجب کرده بود. (ظاهرا ناقل قضیه ، در گـذشـتـه بـا ایـن که مستطیع بوده ، به حج مشرف نشده و ضرر و زیان ، برای ایشان ، جنبه تنبیه داشته است . ) اما مال و منال ، آن هم چیزی است که از بین می رود و باز به تو بر می گردد. سـیـد علی می گوید: در آن سال به من ضرری رسیده بود که احدی بر آن مطلع نشده بود، یعنی خـودم از تـرس شـهرت به ورشکستگی ، که موجب از بین رفتن اعتبار تجاراست ، پنهان می کردم . غـمـگـین شدم و گفتم : سبحان اللّه ، ورشکستگی من طوری شایع شده که به دیگران هم رسیده است . با وجود اینها، در جواب او گفتم : الحمدللّه علی کل حال . فـرمـود: آنـچـه دارایـی از دست تو رفته به زودی بر می گردد و پس از مدتی تو به حال اول خود برمی گردی و بدهیهای خود را پرداخت خواهی کرد. مـن سـاکت شدم و در سخن او تفکر می کردم تا آن که به در خانه شما (سید مهدی قزوینی (ره )) رسیدیم . من ایستادم ، او هم ایستاد. گفتم : مولای من ، داخل شو، چون من از اهل خانه ام . فرمود: تو داخل شو که انا صاحب الدار، یعنی منم صاحب خانه . (صاحب الدار ازالقاب حضرت است ) از وارد شـدن امـتـناع کردم ، اما ایشان دست مرا گرفت و به داخل خانه جلوی خودفرستاد. وارد مـنـزل کـه شـدیم دیدیم تعدادی طلبه نشسته اند و منتظر بیرون آمدن شمااز اندرون هستند، تا درس را شـروع کنید و طبعا جای نشستن شما خالی بود و کسی در آن جا به خاطر احترام به شما ننشسته بود و فقط کتابی در آن جا گذاشته بود. آن شـخص رفت و در آن محل (محل نشستن سید (ره )) نشست . آنگاه کتاب رابرداشت و باز کرد. کـتـاب شرایع تالیف محقق بود. بعد هم از میان اوراق کتاب ، چندجزوه که به دست خط شما بود، بیرون آورد. (خط سید ناخوانا بود به طوری که هرکسی نمی توانست آن را بخواند) با همه اینها، آن شـخـص شـروع به خواندن جزوات نمود و به طلاب می فرمود: آیا در این مسائل تعجب نمی کنید! (این جزوه ها از اجزاءکتاب مواهب الافهام سید بود که در شرح شرایع الاسلام است و کتابی عجیب در فن خود می باشد، اما جز شش جلد آن نوشته نشده که از اول طهارت تا احکام اموات است ) سید مهدی قزوینی می فرماید: وقتی از اندرون خانه بیرون آمدم ، آن مرد را که درجای من نشسته بود، دیدم . همین که مرا دید، برخاست و کناری نشست ، ولی من او رابه نشستن در آن مکان ملزم نمودم و دیدم که مردی خوش منظر، زیباچهره و در لباس غریبها است . هـمین که نشستیم با چهره گشاده و صورتی متبسم به ایشان رو کردم تا از حالشان سؤال کنم و حـیا کردم بپرسم که ایشان کیست و وطنش کجا است ؟ بعد هم در مساله خودمان شروع به بحث نـمـودم . ایـشـان هـم در هـمـان مـساله به کلامی که مانند مرواریدغلطان بود، صحبت می کرد. سخنانش بی نهایت مرا مبهوت کرد. یکی از طلاب گفت : ساکت شو. تو را به این سخنان چکار؟ آن مرد تبسمی کرد وساکت شد. وقتی بحث پایان یافت ، گفتم : از کجا به حله آمده اید؟ فرمود: از سلیمانیه . گـفتم : کی از آن جا خارج شده اید؟ فرمود: روز گذشته بیرون آمدم . و خارج نشدم مگروقتی که نـجـیب پاشا فاتحانه وارد سلیمانیه شد و با شمشیر و قهر آن جا را گرفت واحمد پاشا را که در آن جـا سـرکـشـی مـی کـرد، دستگیر نمود و به جای او عبداللّه پاشابرادرش را نشاند. (احمد پاشا در سلیمانیه از اطاعت دولت عثمانی سرپیچی کرده وخود مدعی سلطنت شده بود) مـرحـوم آقـا سید مهدی قزوینی می گوید: من از این که خبر این فتح به حکام حله نرسیده است ، مـتفکر ماندم ، اما به ذهنم خطور نکرد که از او بپرسم چطور گفته است دیروز از سلیمانیه خارج شدم ، در حالی که راه بین حله و سلیمانیه بیشتر از ده روزاست آن هم برای سوار تندرو. سـپـس آن شخص به یکی از خدام خانه دستور داد که آب بیاورد. خادم ظرف را گرفت که از خم آب بردارد. صدایش زد که این کار را نکن ، زیرا در آن ظرف حیوان مرده ای است . خادم در آن ظرف نگاه کرد، دید مارمولکی در آن افتاده و مرده است ، لذا در ظرف دیگری آب آورد و به ایشان داد. وقتی آب را آشامید برای رفتن برخاست . من هم به احترام او برخاستم . ایشان با من خـداحـافـظی کـرد و از خانه خارج شد. وقتی بیرون رفت ، من به طلاب گفتم : چرا خبر او را در مورد فتح سلیمانیه رد نکردید؟ آنها گفتند: شما چرا این کار را نکردید؟ در این جا حاج علی (که در اول قضیه صحبت از او بود) مرا به آنچه در راه واقع شده بود، خبر داد. اهل مجلس هم مرا به آنچه پیش از بیرون آمدنم واقع شده بود، خبردادند، و این که در آن جزوه ها نظر نمود و آنها را با وجود ناخوانا بودن ، خواند و این که از مسائل موجود در آن تعجب کرد! من گفتم : ایشان را پیدا کنید و گمان ندارم که او را بیابید. واللّه حضرت صاحب الامرروحی فداه بود. طلاب با عجله به دنبال آن جناب متفرق شدند، ولی او را نیافتند و هیچ اثری به دست نیامد، گویا به آسمان بالا رفت یا به زمین فرو شد. مـا تـاریخ آن روزی را که از فتح سلیمانیه خبر داده بود، ضبط کردیم . پس از ده روز،خبر بشارت فـتـح سـلـیـمانیه به حله رسید و حکام حله این مطلب را اعلام کردند ودستور دادند توپ بزنند. (چنانچه مرسوم است که در خبر فتوحات توپ می زنند)   کمال الدین ج 2، ص 92، س 13.
  • مهدی ملاصادقی

انجمن حجتیه و اسلام مرفهین بی درد

مهدی ملاصادقی | شنبه, ۹ دی ۱۳۹۱، ۰۸:۵۲ ق.ظ
یکی از نکات بسیار مهمی که امام(ره) عملا به ما آموخت این بود که اسلام را به انحاء مختلف می توان تفسیر نمود و برخی از این اشکال از بسیاری از مصادیق کفر هم بدتر است. اسلام آمریکایی، اسلام عربستانی، اسلام وهابیت و هزاران اسلام دیگر اسلامهایی نیستند که پیامبر عظیم الشأن ما برای ما ارمغان آورده است. اینها سوءاستفاده هایی است که از عنوان اسلام به عمل آمده است. یکی از اسلامهایی که بشدت امام(ره) از آن منزجر بود و معتقد بود که مروجین این نوع اسلام ضربه های بسیار طاقت فرسایی بر پیکر اسلام از این طریق وارد ساخته اند، اسلام مرفهین بی درد بود. اسلامی که با دنیاطلبی، رفاه طلبی و عافیت طلبی کاملا سازگار است.   کلا در جوامع دینی افراد مذهبی فراوانی را می بینیم که پیرو یک تفکر دینی هستند که با دنیای آنان هیچگونه منافات و تضادی نداشته باشد. و اصولا در مباحث روانشناسی دین و جامعه شناسی دین یکی از موضوعات بسیار مهمی که محور مباحث اندیشمندان این رشته ها است، اینست که آیا دین انسانها، زندگی و دنیای انسانها را می سازد یا زندگی و دنیای انسانها، دین آنان را رقم می زند. شاید بتوانیم ادعا کنیم که اکثریت اندیشمندان این دو رشته مدعی هستند که نظریه دوم صحیح تر است. یعنی در اکثر جوامع و در میان اکثر مردمان، این دین آنهاست که تابع زندگی و دنیای آنهاست. اندیشمندان این دو رشته معتقدند اکثر انسانها بدنبال دین می روند، بدنبال نوع تفکر و اعتقادات مذهبی خاصی می روند که تأمین کننده و توجیه گر این نوع زندگی خاصی که آنها بدنبال آن هستند، باشد. و برخی از آنها وقتی از یافتن چنین دینی ناامید می شوند، کلا به الحاد و بی دینی روی می آورند. و بقیه که دیندار مانده اند مسلم این است که به قرائتی از یک دین دست یافته اند که کلا با دنیا و زندگی مطلوب آنها سرسازگاری دارد. این مسائل که ذکر شد البته در جوامع مختلف دینی شیوع دارد، منجمله در جوامع اسلامی. لذا می بینیم همه مسلمان هستیم اما عجیب در نگرشهای مختلف مذهبی باهم تفاوت داریم. بویژ در نگاه به مسائل اقتصادی و اجتماعی. یک دسته بر اساس اعتقادات مذهبی خود معتقد می شوند که هیچ کاخی نیست که در کنار آن کوخی تشکیل نشده باشد و عده ای دیگر که خود از نظر مالی متمول هستند معتقدند که خیر، انسان می تواند ثروتمندترین افراد کره زمین هم باشد و از طرفی خالص ترین دیندار و مذهبی هم باشد و مثالهای فراوانی از این قبیل بسیار قابل ذکر است که به همین مورد خلاصه بسنده می کنیم. در هر حال نگرشهای مختلفی نسبت به دینداری و اسلام وجود دارد و انجمن حجتیه را اگر بخواهیم در یکی از این طبقه بندیها قرار دهیم باید بگوییم اکثریت قریب به اتفاق نیروهای اصلی انجمن به نوعی اسلام مرفهین عافیت طلب معتقد بودند. اسلامی که با بیشترین برخورداری از مواهب زندگی قابل جمع باشد. اسلامی که با کمترین مرارت و رنج در راه عقیده و عمل بسازد. اسلامی که داشتن کاخ های وسیع و فراخ، زندگی های اشرافی و متمولانه را کاملا توجیه کند. اسلامی که در آن از سادگی و رنج، اثر و نشانی مشاهده نمی شود.اسلامی که در آن عافیت و سلامت شخص مسلمان در هر شرایطی پیشاپیش تضمین و ضمانت شده است. اسلامی که مبارزات و جهادش از نوعی است که نه سیخ می سوزد و نه کباب. اسلامی که یک عمر دراز دنیوی و یک عشرتکده بزرگ دنیایی و از آن سوی دیگر یک عمر بینهایت اخروی و یک عشرتکده بزرگتر قیامتی را با یکدیگر، و در کنار هم برای بشر تضمین می کند. لذاست که می بینیم هواداران جدی انجمن اکثریت قریب به اتفاق آنان، هم بدنبال تأمین بهترین موقعیتهای دنیوی بودند و هم از دیگر سو با شرکت در محافل دعای ندبه و غیره و نیز تشکیل چنین جلساتی در منازل کاخ مانند خود سعی در ارضاء روحیه معنوی و نیز اکتساب ثواب اخروی بودند. مبارزات وجهاد آنان نیز از نوعی بود که کمترین مرارتها و خسارتهای جانی و مالی را برای آنان در پی داشته باشد. این نوع اسلام کجا و اسلامی که امام راحل به ما معرفی کرد کجا؟ امام(ره) به ما اسلامی را معرفی کرد که برای آن باید مرارتها کشید، جانبازی نمود، از دنیای خود گذشت، به زندگی ساده قناعت نمود تا به گوهر ایمان دست یافت و خود ایشان نمونه عملی و اعلای این نوع اسلام بودند. این اسلام با اسلام آقایانی که یک عمر را در ناز و نعمت به سر می بردند، بزرگترین سختی و مرارتی که تحمل می کنند تکان دادن لبهای مبارک برای ایراد سخنرانی مقدس مأبانه است و دنیایشان پشت قباله آخرتشان است، بسیار فاصله دارد. اسلامی که حتی با رابطه با ساواک و مدح شاه گفتن قابل جمع شدن است. اسلامی که عافیت و سلامت را شرط اول دینداری می داند. اسلامی که با هر نوع خون و خونریزی مخالفت دارد و خلاصه اسلامی که کمترین مزاحمتی برای دنیای ما فراهم نمی کند.   پرواضح است که این اسلام به مذاق بسیاری از متدینان خوش می آید و کم نیستند کسانی که دوست دارند در ناز و نعمت بسر ببرند، هم در خانه های آنچنانی به رفاه و آسایش مشغول باشند و هم از طرفی با قطره اشکی در دعای ندبه تمامی احساسات مذهبی خود را ارضاء و عافیت و سلامت و دینداری را یکجا به آغوش کشند.هم وجدان آسوده داشته باشند و هم دینداری آسوده و هم دنیای تأمین و مرفه. و انجمن این موقعیت را برای اعضای خود به خوبی فراهم می آورد و القاءگر، تئوریزه کننده و مروج چنین اسلامی بود. و مهم در همین نکته است. شاید بسیاری باشند که طرفدار این نوع اسلام و دینداری باشند، اما همه آنان قدرت تحمل و تئوریزه کردن این نوع دینداری را ندارند. اما علما، بزرگان و سران انجمن قدرت تئوریزه کردن این نوع دیدگاه و این نوع اسلام را داشتند و در واقع براحتی می توانستند نرم افزار آن نوع اسلامی که خیلی ها طرفدارش بودند را فراهم کنند.   یعنی آن دیدگاه را کاملا در قالب یک مکتب فکری قابل دفاع ریختند و برای آن شواهد و قرائن دینی مناسب نیز فراهم می آوردند. لذا اگر با یکی از سران انجمن در باب این نوع اسلام گفتگو می شد، بلافاصله مجموعه مفصلی از احادیث و روایات و آیات را برای این نوع نگرش بر مخاطب عرضه می کردند. در واقع آنان بواسطه قدرت تحلیل عقلی خود بیشتر از یک فرد عوام و معمولی امکان ضربه زدن به اسلام حقیقی را داشتند و به همین دلیل هم فعالیتهای آنان خطرناکتر بود. لیکن این امام بود که با یک عکس العمل بسیار شگفت انگیز تاریخی تمامی اوراق آن دفتر را بهم ریخت و برداشت های صحیح از اسلام محمدی صلی الله علیه وآله را بر همه ما عرضه داشت. امام نشان داد که بهشت را به بها دهند نه به بهانه. دینداری نیازمند تحمل سختی ها و مرارتها است. دین و دینداری هیچگاه در طول تاریخ خالی از مزاحم و دشمن نبوده و نیست. لذا شخص متدین برای حفظ دین و آثار و نتایج آن باید برای یکبار هم که شده، تصمیم خود را بگیرد. اگر می خواهد منتسب به دین و تدین بماند بایستی بار تکلیف و سختی را بر دوش کشد. حتی مواقعی پیش خواهد آمد که نیاز است انسان متدین جان خود را فدا سازد. امام در طی حوادث انقلاب و جنگ، حوادث 15 خرداد و پس از آن و حوادث پس از حمله دشمنان به انقلاب نظرا و عملا این نوع نگاه دیندارانه را به ما کاملا نمود. همان نگاهی که آقا امیر مومنان علیه السلام و پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به پیروان دین خود نموده بودند. اما هیچ دوره ای خالی از متدینانی نیست که می خواهند دین را با دنیا جمع شده ببینند. درست است که هم در زمان آن بزرگواران و هم در زمان امام راحل بسیاری از جوانان و بزرگان این مرز و بوم این دیدگاه دیندارانه را پذیرفتند و با پذیرش انواع و اقسام خسارتهای مالی آب را به ریشه های دینداری رساندند، لیکن در مقابل بسیاری از آسوده دلان و رفاه طلبان نیز بودند که با توجیهات کژمدارانه دینی شانه از زیر بار مسئولیت دینی خالی کردند و امام و اسلام حقیقی را تنها گذاردند. سردمداران انجمن پیرو چنین دیدگاهی بودند، هرچند در بدنه انجمن بعضی از نیروهای پایین تر بتدریج از انجمن بریده و از سربازان مخلص انقلاب شدند.
  • مهدی ملاصادقی

انجمن حجتیه و انحراف در مبارزه

مهدی ملاصادقی | شنبه, ۹ دی ۱۳۹۱، ۰۸:۳۰ ق.ظ
یکی از نکات بسیار با اهمیت در پرونده انحرافی انجمن حجتیه مسأله غفلت و (بلکه) تغافل از آنچه مبارزه اصلی محسوب می شود و توجه به تلاشها و مبارزات غیر اصلی و فرعی می باشد. این موضوع، هم در پیش از انقلاب و هم پس از انقلاب مصادیق روشن و بارز خود را دارد. ذکر این نکته با توجه به توضیحات ذیل اهمیت خود را بیشتر نشان می دهد. مونتسکیو متفکر شهیر فرانسوی می گوید: انسان همچون حفره توخالی می ماند که اگر آنرا با معنویت و حقیقت پر نکردید، باید منتظر باشید که با انحرافات و نادرستیها پر شود.   براستی یک انسان مذهبی که روح مبارزه با انواع طاغوتهای بیرون و درون جزو مسلمات دینش محسوب می شود و برای او که هرکجای قرآن و تعالیم دینی خود را نظاره می کند سخن از جهاد و مبارزه و جد و تلاش می یابد چگونه می تواند در یک زندگی آرام و ساکت و خاموش و خنثی احساس مذهبی بودن بنماید. پس بطور قطع به پا خواهد خاست، آستین همت بالا خواهد زد و تا آنجا که بتواند در راه هدف دینی تلاش و مبارزه خواهد کرد. در غیراینصورت هرگز احساس مذهبی بودن نخواهد کرد و کم کم به ورطه غیر مذهبی بودن و بلکه ضدمذهبی بودن فرو خواهد غلطید.   سران انجمن حجتیه از این واقعیت مذهبی نمی توانستند چشم فرو بندند. از سوی دیگر، آنان به هیچوجه به آن نوع مبارزه ای که امام و پیروان راستین او بدان فرا می خواندند اعتقاد و باوری نداشتند. تنها را بدیل برای آنان این بود که شور و انگیزه هواداران خود را در جهتی سوق دهند که هم احساس مبارزه طلبی آنها را ارضاء کند و هم به دنیا و منافع انجمن حجتیه صدمه و لطمه ای وارد نشود. لذا هواداران و نیروهای جوان خود را درگیر مبارزه های خنثی می نمودند. مبارزه هایی بی ثمر و یا کم ثمر که نه به شاه و ایادی او لطمه ای جدی وارد می ساخت و نه برای آنان دردسر جدی فراهم می ساخت.مبارزه با بهائیت در پیش از انقلاب و نیز مبارزه با برخی مظاهر بسیار ناچیز و فرعی تمدن غربی که شاه مروج آنها بود، همگی نحوه مبارزاتی بود که همگان را از توجه به طاغوت اصلی و بیماری اصلی جامعه ایران دور می داشت.   اتفاقا شاه و عوامل او نیز نه تنها از این نوع مبارزه بیمی و حراسی به دل راه نمی دادند بلکه بر اساس تحلیلهای دقیق اجتماعی و روانی، آنان نیز می دانستند که اینگونه مبارزات فرعی و حاشیه ای، در واقع سوپاپ اطمینانی برای حرکات آنان محسوب می شود. سران رژیم ستمشاهی به خوبی می دانستند که مبارزات خنثی به خوبی انرژی و شور انقلابی جوانان مذهبی را به تحلیل خواهد برد و جوانان مذهبی با این نوع فعالیتها، هم به لحاظ روحی اغنا خواهد شد و هم به لحاظ سیاسی و اجتماعی فرصت و مجال توجه به غده اصلی مشکلات را نخواهد داشت و حتی در صورت توجه به رژیم که ام الفساد و ریشه تمامی نابسامانیهای اجتماعی و مذهبی محسوب می شد، دیگر احساس تکلیفی در برخورد با رژیم نخواهد کرد و تعهدات خود را در قبال مذهب و جامعه انجام شده می یابد. بنابراین برخورد رژیم ستمشاهی با انجمن حجتیه یک برخورد ملایمت آمیز و دوگانه بود. هم به انجمن میدان می داد چون فعالیتهای انجمن را در راستای منافع خود می دید و هم برای آن محدودیت قائل می شد. آنهم از این جهت که مبادا همین مبارزات خنثی روزی به مبارزات جدی علیه اصل رژیم منجر شود. لذاست که می بینیم ساواک کاملا بر فعالیتهای انجمن اشراف داشت. از بسیاری از آنان جلوگیری بعمل نمی آورد و سعی می کرد با فشارهای معین و محدود از گسترش کادر فعالیتهای انجمن جلوگیری بعمل آورد تا هواداران این مجموعه هرگز از مبارزات خنثی و حاشیه ای پایشان را فراتر نگذارند. تئوریسین های حکومت آمریکا می دانند که یکی از روحیات دوره جوانی، روحیه تهور و ماجراجویی است. و می دانند که این روحیه بایستی در یکجا و به یک بهانه تخلیه شود. بنابراین یا خود دست به فراهم آوردن شرایطی می زنند یا از فراهم شدن شرایطی که جوان آمریکایی در آن این احساسات ماجراجویی خود را در مبارزاتی خنثی و حاشیه ای ارضاء و تخلیه نماید استقبال می کردند. بسیاری از میتینگها، راهپیمایی ما و سایر اجتماعات اعتراض آمیزی که در این کشور انجام می شود با هیچ نوع عکس العمل خشونت آمیز دولت و نیروهای پلیس مواجه نمی شود. به آسانی اجازه می یابند که حتی در برابر کاخ سفید نیز اجتماع کنند و فریادها و دشنامهای خود را نثار حتی رئیس جمهور آمریکا کنند و این موضوع به آسانی قابل تحمل است. بدلیل آنکه آنان می دانند حتی رئیس جمهور آمریکا در مقایسه با اصل نظام سلطه آمریکایی یک موضوع فرعی و حاشیه ای محسوب می شود. پس بگذاریم این جوانان فریادهایشان را علیه رئیس جمهور آمریکا بزنند، اما این تخلیه سیاسی مانع توجه آنان به اصل نظام سلطه شود و هیچگاه مبارزه آنان معطوف ریشه های نظام سیاسی آمریکا نشود. شاه نیز از اینکه انجمن حجتیه مبارزات خود را متوجه اموری چون بهائیت، پپسی کولا و امور حاشیه ای دیگری چون این موارد ساخته است به هیچوجه ناراضی نبود، بلکه این فعالیتها را در راستای تحکیم اصل رژیم شاهنشاهی می دانست.   مبارزات فرعی و حاشیه ای و پرداختن به اموری که تنها احساسات مذهبی جوانان را ارضاء می کند و آنان را از مبارزه اصلی باز می دارد، پس از انقلاب هم مصادیق خاص خود را داشت. یکی از آن موارد تأکید و توجه شدید سران انجمن به مبارزه با شوروی و مارکسیسم در ایران بود. علیرغم اینکه امام(ره) بارها و بارها آمریکا را بعنوان شیطان اکبر معرفی کرده بودند و علیرغم اینکه ایشان بر مبارزه اصلی با آمریکا تأکید داشتند، اما انجمنی ها بیشتر قوای خود را صرف مبارزه با مارکسیسم و ایادی اتحاد جماهیر شوروی می کردند و حتی برخی از آنها به اشاعه این باور می پرداختند که خطر شوروی از آمریکا بالاتر است. علت آنهم اینست که آمریکائیان لااقل مسیحی هستند ولی سران و هواداران نظام سوسیالیستی شوروی به هیچ دینی اعتقاد ندارند، بنابراین مبارزه با آنان در اولویت قرار دارد.   نمونه دیگر، مسأله جنگ و دفاع مقدس بود. در طی 8 سال دفاع مقدس،ا نجمن حجتیه بعنوان یک مجموعه منسجم و تشکیلاتی که نیروهای فراوانی را تحت نفوذ خود داشت به هیچوجه در جریان دفاع مقدس نقش فعالانه نداشت. آنگونه که امام(ره) به مسأله جنگ بعنوان یک مسأله کلیدی بها می دادند و آنگونه که ایشان همواره ملت و رزمندگان را مورد خطاب و دعوت قرار می دادند، انجمن حجتیه و سران آن نه اعتقاد جدی به مسأله دفاع مقدس داشتند و نه هواداران خود را در این جهت به دفاع مقدس فرا می خواندند. در طول مدتی که ایران به شدت درگیر عملیاتهای مختلف و مسأله اخراج نیروهای تجاوزگر بعثی بود، یک سکوت سنگین و معناداری بر محیط تشکیلاتی انجمن حاکم بود. لذا بسیاری از نیروهای جوان انجمن که ارتباط قوی ای با تشکیلات انجمن نداشتند، در طول دفاع مقدس شخصا به جبهه می رفتند و با مشاهده سکوت و بی رغبتی انجمن نسبت به دفاع مقدس کم کم از انجمن بریدند، چراکه بالعیان می دیدند، انجمن که باید در این حساس ترین شرایط تاریخی ایران مواضع شفاف و موکدانه ای اتخاذ نماید، با نوعی تزویز و سکوت آب در هاون بی تفاوتی می زد.
  • مهدی ملاصادقی