سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

گفتکوی زیبا

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۵:۵۵ ب.ظ
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کنگفتا تو هم از معصیت صرف نظر کنگفتم به نام نامیت هر دم بنازمگفتا که از اعمال نیکت سرفرازمگفتم که دیدار تو باشد آرزویمگفتا که در کوی عمل کن جستجویمگفتم بیا جانم پر از شهد صفا کنگفتا به عهد بندگی با حق وفا کنگفتم به مهدی بر من دلخسته رو کنگفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کنگفتم دلم با نور ایمان منجلی کنگفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کنگفتم ز حق دارم تمنای سکینهگفتا بشوی از دل غبار حقد و کینهگفتم رخت را از من واله مگردانگفتا دلی را با ستم از خود مرنجانگفتم به جان مادرت من را دعا کنگفتا که جانت پاک از بهر خدا کنگفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارمگفتا ز قول بی عمل من ننگ دارمگفتم دمی با من ز رافت گفتگو کنگفتا به آب دیده دل را شستشو کنگفتم دلم از بند غم آزاد گردانگفتا که دل با یاد حق آباد گردانگفتم که شام تا دلها را سحر کنگفتا دعا همواره با اشک بصر کنگفتم که از هجران رویت بی قرارمگفتا که روز وصل را در انتظارم
  • مهدی ملاصادقی

حکومت در سراسر زمین

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۵:۴۲ ب.ظ
«الـذین ان مکناهم فی الارض اقـامواالـصلوة و آتواالـزکـوة و امروا بالـمـعـروف و نـهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور» [1] .امام باقر علیه السلام فرمود: «ایـن آیـه مربوط به آلمحمد صلی الله علیه و آله وسـلم، مهدی علیه السلام و یاران اوست که خدا آنها را برشرق و غرب زمین مالک می ‏سازد و دین را ظاهر نموده و بواسطه او و یارانش بدعتها و باطل را می ‏مـیراند....تـا آنـجا کـه هـیچ اثـری از ظلم باقی نماند. آن ها به نیکی امر و از ناپسند نهی می‏ نمایند و برای خداست عاقبت و نهایت کارها.» [2] .گر ملک جهان گردد در زیر قـدوم تو                              در زیـر قــدوم تـو آبـاد جـهـان گـردددر سـایه مـلک تو ای وعـده قـرآنی                              بر پای نماز و هم هر امر گران گرددپی نوشت ها :1-حج/41.2-تفسیربرهان، ذیل آیه
  • مهدی ملاصادقی

پست جالب

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۵:۰۶ ب.ظ
این پست رو از تو کوچه پس کوچه های وب عجل فرجه پیدا کردم ..به نظرم خیلی قشنگه !!شاید دوباره گفتنش خالی از لطف نباشه ..!        یا مهدی!!از پاسخ من معلمان اشفتند ...از حنجره شان هر چه در امد گفتند ...اما به خدا هنوز من معتقدم :از جاذبه تو سیبها می افتند ..!!
  • مهدی ملاصادقی

حال عجیب

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۵:۰۵ ب.ظ
اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه گفت: یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمهگفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنمگفت: من رفتنی ام!گفتم: یعنی چی؟گفت: دارم میمیرمگفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میدهبا تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرشگفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدمکارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردنتا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشمخلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردماما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشتخیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکردبا خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتنآخه من رفتنی ام و اونا انگار نهسرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتمبین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتمماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردمگدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردممثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردمالغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزهآرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!ایه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟گفت: بیمار نیستم!اهم کفرم داشت در میومد و هم از تعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه! خلاصه ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟ باز خندید و رفت !
  • مهدی ملاصادقی

آموخته ام

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۵:۰۱ ب.ظ
یاد گرفته ام که خیلی وقت‌ها گناه نکردن نتیجه‌ٔ فراهم نبودن موقعیت است؛ توهم تقوا برم ندارد...راستی !!تقوا ان نیست که با یک " تق "  "وا" برود....
  • مهدی ملاصادقی

شنیدید میگن

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۴:۵۹ ب.ظ
"از دل برود هر انکه از دیده برفت "به نظر شما واقعا از دل میرود کسی که از دیده رفته ؟؟ نظرات ادمها ممکنه درباره ی این جمله متفاوت باشه ..برخی ممکنه خیلی مخالف باشن و بگن این جمله کاملا غلطه و برخی ممکنه نظری عکس داشته باشن و بگن دقیقا همینطوره به نظر من این جمله کاملا درسته ... مولای مهربانمون سالهاست از دیده برفته و متاستفانه از دل هم راندیمش !! چیه ؟؟؟ ..میخواید بگید نه ..این چه حرفیه ..ما منتظریم و ما فلانیم و بهمانیم !! ما دعای ندبه میخونیم ..ما میگیم اللهم عجل لولیک الفرج و یه زمانی تو صف صبح گاهی دعای فرج میخوندیم ...اینها نشانه عشق و خواستن نیست ... ما همونجور که با دوستمون سلام علیک میکنیم همونجور میگیم اللهم عجل لولیک الفرج  !! کی دلمون اتیش گرفته ؟؟ تا حالا شده یه روز کامل یعنی 24 ساعت تو فکر امام زمان باشی ؟؟ من که تا حالا برام پیش نیومده !! ... ااین یعنی متوجه نیستم که چه کسی رو در کنارم ندارم .. زندگی نمیکنیم .. مردگی میکنیم با نبودش .. نمیخوایمش ... از دلمون رفته !! و الا تا الان اومده بود ... این همه ادعا .. !! به کجا ؟؟؟ -----------------به حد مرگ از دست خودم عصبانیم .. !! اخه این همه ادعا و در عین حال این همه بی تفاوتی !!
  • مهدی ملاصادقی

نقل و برداشت

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۴:۵۶ ب.ظ
نقل است مرغکی اب در منقار ، برای نجات حضرت ابراهیم از اتش نمرودیان شتابان میرفت ، ملکی پرسید : با اندک ابی که به منقار گرفته ای ، چگونه میخواهی ان اتش انبوه و شعله ور را خاموش کنی ؟! مرغک اهی کشید و گفت : مرا همین مقدار "توان " است و " ابراهیم خود میداند که بیش از این ، از من ساخته نیست !! -----ای مرغک !!!برای ابراهیم زمانت چه کردی ؟؟ ----تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .
  • مهدی ملاصادقی

وجود حضرت مهدی‌ علیه السلام

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۴:۵۱ ب.ظ
وجود حضرت مهدی‌ علیه السلام همانند ولادت آن حضرت را از راه‌های مختلف می‌توان به اثبات رسانید که یکی از آن‌ها، راه تواتر در احادیث شیعه است. این راه را با ذکر مقدماتی به اثبات می‌رسانیم:در منطق ارسطویی خبر متواتر به خبر جماعت کثیر با کیفیتی تفسیر شده که محال است بر کذب و دروغ توافق کرده باشند. از این تعریف استفاده می‌شود که خبر متواتر دو رکن دارد:1 - اخبار جماعت بسیار.2 - جماعت به حدی باشد که اجتماعشان بر کذب محال باشد.در مورد احادیثی که دلالت بر وجود امام مهدی‌علیه السلام دارد، رکن اول به حس و وجدان ثابت است؛ زیرا به گوش خود شنیده و به چشم خود اخبار بسیاری که دلالت بر وجود حضرت مهدی‌علیه السلام دارد دیده‌ایم.در مورد رکن دوم نیز ادعای بداهت بر آن شده است، و لذا در منطق ارسطویی خبر متواتر، یکی از قضایای شش‌گانه بدیهی شمرده شده است.شهید صدررحمه الله معتقد است که سبب پدید آمدن یقین در قضیه متواتر و تجربی، حساب احتمالات است، نه آنچه منطق ارسطویی می‌گوید، که قضیه متواتر از بدیهیات اولیه همانند «کل اعظم از جزء» است. در مورد یک خبر اولین شخصی که شناخته شده نیست از آن خبر می‌دهد درصدی از احتمال مطابقت با واقع در آن است و همینطور نفر دوم و سوم و … تا به حدی خبرها می‌رسد که احتمال مطابقت با واقع به حدی قوی می‌شود که احتمال مخالفت با واقع، ضعیف یا معدوم می‌گردد و لذا انسان در مفاد آن خبر به یقین می‌رسد. در مورد خبر متواتر لازم نیست که هر یک از خبر دهندگان ثقه و عادل باشند بلکه همین که کذب و تعمد آن‌ها بر دروغ ثابت نشود کافی در حصول علم و یقین به خبر از راه تواتر است. تواتر بر سه قسم است:1 - تواتر لفظی: که محور مشترک در تمام خبرها لفظ خاصی است. همانند حدیث: «من فسر القرآن برایه فلیتبوء مقعده من النار».2 - تواتر معنوی: که محور مشترک تمام خبرها قضیه‌ای معنوی و محدود است، همانند حدیث کساء.3 - تواتر اجمالی: که محور مشترک در تمام خبرها لازمه التزامی قضیه است، همانند خبر از شجاعت امیرالمومنین‌علیه السلام، که گرچه قضایا مختلف است ولی همگی در یک لازمه مشترک هستند و آن شجاعت امام امیرالمومنین‌علیه السلام است. در مورد موضوع وجود و ولادت امام مهدی‌علیه السلام نیز می‌توانیم از این طریق به یقین برسیم. و لذا جای این نیست که روایات این موضوع مورد بررسی سندی قرار گیرد؛ زیرا با مراجعه به ابواب مختلف مناسب با موضوع می‌توان یقین به ولادت و وجود امام مهدی‌علیه السلام از راه حساب تراکم احتمالات پیدا کرد، به جهت این‌که همگی در یک خبر اشتراک نظر دارند که همان ولادت و وجود امام مهدی‌علیه السلام است.منبع:وجود امام مهدی‌علیه السلام از منظر قرآن و حدیث      نوشته علی‌اصغر رضوانی
  • مهدی ملاصادقی

حکایت

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۴:۵۰ ب.ظ
حکایتی را شنیده بودم و در بعضی کتاب‌ها هم نوشته‌اند، چکیده اش این است که مردی طالب دیدار بود و در این راه ریاضت ها کشیده‌اند. شبی به او نوید می‌دهند که در فلان شهر (یکی از بلاد را نام می‌برند) این فیض نصیب تو می‌شود. او خود را به آن شهر می‌رساند.حکایتی را شنیده بودم و در بعضی کتاب‌ها هم نوشته‌اند، چکیده اش این است که مردی طالب دیدار بود و در این راه ریاضت ها کشیده‌اند. شبی به او نوید می‌دهند که در فلان شهر (یکی از بلاد را نام می‌برند) این فیض نصیب تو می‌شود. او خود را به آن شهر می‌رساند. به او نوید داده می‌شود که امام درب دکان فلان کاسب قفل و کلید ساز نشسته‌اند. وی خود را به آن دکان رساند و به فیض دیدار نایل شد؛ اما در اثنا ملاحظه کرد که پیر زنی فرتوت قفلی را به بازار آورده و از بیچارگی آن را در معرض فروش قرار داده است. اهل بازار هر کدام آن قفل را به قیمت ناچیز ارزیابی نمودند، جز کاسبی که امام در کنار دکان او جلوس نموده بود؛ این کاسب ارزش واقعی قفل را اعلام داشت و گفت: با اندک تنزلی حاضرم آن را بخرم و به همان مقدار کمی که تنزل دادم در سود خود بسنده می‌کنم.پیرزن خرسند شد و قفل را به ارزش مذکور به او فروخت و رفت.آن هنگام امام رو به آن مهمان طالب دیدار کرد و فرمود: این طور باشید تا ما خودمان شما را دیدار کنیم، و به زحمت ریاضت، خودتان را گرفتار نکنید.امام صادق‌علیه السلام می‌فرماید: «من سر ان یکون من اصحاب القایم‌علیه السلام فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الاخلاق، وهو منتظر، فان مات و قام القایم بعده کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه، فجدوا وانتظروا، هنییا لکم ایتها العصابه المرحومه»«کسی که دوست دارد یار امام زمان‌علیه السلام باشد، باید انتظارش توام با پارسایی و اخلاق حسنه باشد. اگر این افراد قبل از قیام امام‌علیه السلام بمیرند، اجرشان همانند کسانی است که موفق به یاریش شده‌اند. بکوشید و منتظر باشید، گوارا باد شما را ای گروه بخشوده شده!»
  • مهدی ملاصادقی

جمعه

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۴:۴۸ ب.ظ
عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است چرا آب به گلدان نرسیده است چرا لحظه باران نرسیده است هر کس که در این خشکی دوران  به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است و هنوزم که هنوز است ، غم عشق به پایان نرسیده است بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است  خداوند گواه است دلم چشم به راه است ودرحسرت یک پلک نگاه است ولی حیف نصیبم فقط آه است تویی آئینه ،روی من بیچاره سیاه است وجا دارد از این شرم بمیرم که بمیرم عصر این جمعه دلگیر  وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس   تو    کجایی    گل    نرگس تو    کجایی    گل    نرگس
  • مهدی ملاصادقی