سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

۹۲ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

مناجات منتظران

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۳:۳۶ ب.ظ
خدایا!تشنگان جمال خودت را، به جرعه ای از جمال مهدی(عج) مهمان کن. خدایا! من از آن زمان که شنیده ام «محبوبمان ناشناس در میان ما می گردد و در همین فضا تنفسمی کند و وقتی ظهورکند همگان می گویند که ما پیش از این او را دیده ایم» به همه سلام می کنم.شاید که لااقل پاسخی هر چند به ناشناس از او بشنوم.ای خدا تا کی ما ناشناس بمانیم و او ناشناخته بماند.«عَجِّل لِوَلیّکَ الفَرَج».ای خدای مهدی!در جهان کیست که ریزه خوار سفره ی امام نیست.چشمی عنایت کن که ولی نعمت خویش را باز شناسیم.ای خداوند فرج و شدت!کاسه ی صبر و انتظار، لبریز شده است. به دست موعودت، عالم و آدم را از این فتنه های آخرالزمان برهان!...ای خدای محمد!تنها چاره ی جاهلیت آخرالزمان، ظهور حجت خاتم است.در فرجش تعجیل بفرما.ای خدای مدینه!احساس غربت و مظلومیت شیعه را در مدینه ای که وطن تشیع است به ظهور فرزند مدینهالتیام ببخش...ای خدای حضرت منتقم!از کربلا همچنان خون تازه می جهد و این زخم کهنه جز به دست قدسی مهدی(عج) مرهمنمی پذیرد.«عجل علی ظهوره»ای خدا!چنان زمینگیر دنیامان مکن که وقت ظهور، توان برخاستن نداشته باشیم.خدایا!برای دل سپردن، از آن محبوب پنهانی و معشوق آسمانی شایسته تر کیست؟ دل هایسرگشته را به ظهورش پیوند بزن.خدایا!دل را به ظهور عشق چراغان کن، و جان را به حضور محبوب، نور باران...خداوندا!ما مدعیان دروغین انتظاریم. حرف از چشم انتظاری محبوب می زنیم اما به اندازه ی ساده تریندوستانمان همگوش به زنگ آمدنش نیستیم. الفبای انتظار را به ما بیاموز و لذت انتظار را به ما بچشان. گزیده ای از مناجاتهای سید مهدی شجاعی
  • مهدی ملاصادقی

انتظار؛ انتظار ، انتظار...

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۳:۳۴ ب.ظ
گر ظهور را صبح و دوران غیبت را شب فرض کنیم،چگونه می توان از تاریکی و غربت در شب جز به هنگام صبح صحبت کرد و چگونه میتوان از امید وصال و طراوت ز شادی روز جز به هنگام شب صحبت کرد.....اگه بیاییم اخرSMS هامون عدد 313 رو بزاریم، با هر پیامک طرف مقابل را حداقل یکبار در روز به یاد غربت مهدی فاطمه می اندازیم که هنوز 313 تا یار نداره ....این ما نیستیم که منتظر ظهور هستیم ، بلکه مهدی موعود است که منتظر ظهور 313 تا دلاور در بین این همه شیعه هستش.!!!جالبه هممون دوست داریم امام زمانمون ظهور کنن ولی حاضر نیستیم که خودمون یکی از313 تا باشیم و منتظریم 313 نفر بیان و امام رو یاری کنن...دوستان، بیایید یکی از 313 تا باشیم و هرچند که سخت هستش ولی دور از دسترس نیست....دیگر نمیگویم به امید ظهور مهدی موعود ، بلکه میگویم به امید ظهور 313 تا یار واقعی....
  • مهدی ملاصادقی

یا صاحب الزمان !

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۳:۳۱ ب.ظ
داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست . شرمنده ایم... می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست . می دانیم کوتاهیها ، نادانیها و سستیهای ما ، ستمهایی است که در حق تو کرده ایم ...یعقوب به پسران گفت : به جستجوی یوسف برخیزید ، و ما با روسیاهی و شرمندگی ، آمده ایم تا از تو نشانی بگیریم . به ما گفته اند اگر به جستجوی تو برخیزیم ، نشانی از تو می یابیم .اما ای فرزند احمد ! آیا راهی به سوی تو هست تا به دیدارت آییم . اگر بگویند برای یافتن تو باید بیابانها را در نوردیم ، در می نوردیم . اگر بگویند برای دیدار تو باید سر به کوه و صحرا گذاریم ، می گذاریم .ای یوسف زهرا !خاندان یعقوب پریشان و گرفتار بودند ، ما و خاندانمان نیز گرفتاریم ، روی پریشان ما را بنگر . چهره زردمان را ببین . به ما ترحم کن که بیچاره ایم و مضطربای عزیزِ مصرِ وجود !سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است . نیازمندیم ! محتاجیم و در عین حال گناهکار ...از ما بگذر و پیمانه جانمان را از محبت پر کن .یابن الحسن !برادران یوسف وقتی به نزد او آمدند کالایی – هر چند اندک – آورده بودند ، سفارش نامه ای هم از یعقوب داشتند . اما ... ای آقا ! ای کریم ! ای سرور ! ما درماندگان ، دستمان خالی و رویمان سیاه است . آن کالای اندک را هم نداریم . اما... نه ، کالایی هر چند ناقابل و کم بها آورده ایم . دل شکسته داریم ... مقدورمان هم سری است که در پایت افکنیم .ناامیدیم و به امید آمده ایم. افسرده ایم و چشم به لطف و احسان تو دوخته ایم . سفارش نامه ای هم داریم ... پهلوی شکسته مادر مظلومه ات زهرا را به شفاعت آورده ایم ...
  • مهدی ملاصادقی

دانلودهای صوتی در فراق حضرت مهدی(عج)

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۳:۲۹ ب.ظ
مناجات با امام زمان (عج)مناجات با امام زمان (عج)ای قلم سوزلرینده اثر یوخمرا غرق شیدایی کن   دلم را تو دریایی کنیا ابا صالح   ابا صالح مددیااباصالح  یااباصالح  یااباصالحبابای خوب و مهربون   گل زمین و آسمونتو ای صفای ضمیرم، چرا نمی آیی؟غم عشقت بیابون پرورم کردیا ابن الزهراء یا ابا صالحاگر آن ماه نمونه، رخ خود را بنمونهنمی دونم دلم دیونه کیست،روز جمعه شد و دلبر نیومدتو ای عشق و ای تمام وجودمای ساربان آهسته رانبه زیر زلفت این   ماه است و یا روعطش عشقعزیز بی قرینه کی می آییای از تواضع یار منبه دلم اُفتاده آقا که دیگه می خوای بیاییتو دلم یه دنیا حرفهندارد دگر طعم شادی نمکدل پریشونم پریشونم، که اربابم نیومدسایتون سنگینه مولاآهای خدای مهربون تنگه دلاموندل پریشونم، پریشونم که اربابم نیومدای نغمه همه دلها، زیباترین گل زهراای هر دوعالم بنده ات،صبح آیتی از خنده اتخبر آمد خبری در راه استدکلمه و همخوانی (تمنا)همخوانی ترکیگل نرگس آبروی دوعالمتو دلم یک دنیا حرفه که می خواهم بگم برا توبیا یاابن الحسن دورت بگردمآقام آقام آقام آقام مهدیوا شده گل در چمن، آمده جانان منای تو روح و روانم، یادت آرام جانمفضای این دل دیوانه، گرفته بوی گل نرگسدعای فرجای مظهر آدینه ام، من عاشق دیرینه ام(مناجات)ما که از دلبرم رویی ندیدمحاج سعید حدادیانسید مهدی حسینیحاج ابراهیم رهبرحاج مهدی سلحشورحاج مهدی سلحشورحاج مهدی سلحشورحاج مهدی سلحشورحاج مهدی سلحشورحاج محمد رضا طاهریحاج محمد رضا طاهریحاج محمد رضا طاهریطاهری ، حدادیانحمید علیمیحمید علیمیحمید علیمیحمید علیمیحمید علیمیحاج محمود کریمیحاج محمود کریمیسید مهدی میردامادسید مهدی میردامادعبدالرضا هلالیعبدالرضا هلالیعبدالرضا هلالیعبدالرضا هلالیعبدالرضا هلالیحسین سیب سرخیحسین سیب سرخیمرحوم اقاسیسید هادی گرسوییسید هادی گرسوییسید هادی گرسوییسید هادی گرسوییسید هادی گرسوییحسن خلجهمخوانیهمخوانیهمخوانیهمخوانی--------------------------دریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافتدریافت انشا الله که دانلود کنید و بهره ی کافی را ببرید
  • مهدی ملاصادقی

« شعری در مورد امام زمان (عج) »

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۳:۲۷ ب.ظ
گـــر چــه پیـمان را شکستم بر سـر پیمانه ام          بـا همـــه بد عــهدی ام آن عـاشق دیوانـه امگـــر بــه ظاهــر دورم از درگــاه تو ای نازنیـــن          بـاز هــــم مشــتاق روی دلـــکش جـانـانــه اماز در مـــیخانه ات ای شـــاهد خـــوبان مـــران          با هـــمه عصیان همان دردی کـش میخانه امپـــــرده بردار از رخ زیـــــبا که مشتاق تـــــوام           آن رخ زیـــــبـا ندیــــــده، والــــه و دیــــوانه امپادشـــــاه جــــودی و ما بـــنده درگـــاه تـــــو           منتـــــظر بـر درگهت ،زان بخشش شاهانه امدر مـــــیان بحــر هجران غوطه ور گشتم ولی           باز هـــم در جستجوی گــوهـــــر دردانـــــه امهمچون من هرگز نباشـد بردرت پیمان شکن            لیــک با الــــطاف غــیر از تو، شـها !بیگانه امچون که لطف توست تنها ضامن رســوایی ام           ور نـــه آن گــردم که افشـــان در دل ویرانه امانتـــظارت بیش از حــد شد، تحمل تا به کی؟           آفتـــابـا! بـــــهر دیـــــدار رخـــــت پروانـــــه اموالــــــه و شــــیدا و مـستم لیک، محتاج توامیک نــــظر بر من نــــــمـا، ای عارف فرزانه ام
  • مهدی ملاصادقی

القاب حضرت مهدی

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۳:۲۶ ب.ظ
بقیّة اللّه: باقیمانده خدا در زمین.خلیفة اللّه: جانشین خدا در میان خلایق.وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى که اولیاى حق رو به او دارند.باب اللّه: دروازه هـــمه معـــارف الهى، درى که خدا جویان براى ورود به ســــاحت قدس الهــى، قصدش مى کنند.داعى اللّه: دعوت کننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستین هدایت الى اللّه.سبیل اللّه: راه خدا، که هرکس سلوکش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاکت نخواهد داشت.ولى اللّه: سر سپرده به ولایت خدا و حامل ولایت الهى، دوست خدا.حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن کس که براى هدایتِ در دنیا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مى کنند.نور اللّه: نور خاموشى ناپذیر خدا، ظاهر کننده همه معارف و حقایق توحیدى، مایه هدایت رهجویان.عین اللّه: دیده بیدار خدا در میان خلق، دیدبان هستى، چشم خدا در مراقبت کردار بندگان.سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقیمانده نسل پیامبران.خاتم الاوصیاء: پایان بخش سلسله امامت، آخرین جانشین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم.(علم الهدى: پرچم هدایت، رایت همیشه افراشته در راه اللّه، نشان مسیر حقیقت.سفینة النّجاة: کشتى نجات، وسیله رهایى از غرقاب ضلالت، سفینه رستگارى.عین الحیوة: چشمه زندگى، منبع حیات حقیقى.القائم المنتظر: قیام کننده مورد انتظار، انقلابى بى نظیرى که همه صالحان چشم انتظار قیام جهانى اویند.العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود
  • مهدی ملاصادقی

نشانه‏هاى ظهور

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۳:۲۲ ب.ظ
در آن زمان، دنیا مانند زمان لوط خواهد بود که مردم غرق کارهاى روزانه‏شان بودند، مى‏خوردند و مى‏نوشیدند و خرید و فروش مى‏کردند، مى‏کاشتند و مى‏ساختند تا صبح روزى که لوط از شهر سدوم بیرون آمد و آتش گوگرد از آسمان بارید و همه چیز را از بین برد. بلى به هنگام بازگشت من، اوضاع دنیا به همین صورت خواهد بود.یکى از باورهاى مشترک میان همه ادیان الهى، اعتقاد به ظهور منجى و رهاننده‏اى است که مى‏آید و جهان را مملو از نور و نیکى مى‏کند. ظهور این منتظر نیز با وقایع و حوادثى خاص توام است که در منابع ادیان مختلف، کم و بیش مشابهت‌هایى میان آنها دیده مى‏شود. این مقاله نگاهى تطبیقى به برخى نشانه‏هاى ظهور در اسلام و مسیحیت دارد که مورد بررسی قرار می‌گیرد.
  • مهدی ملاصادقی

حضرت مهدی در آیات قرآن

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۲:۴۷ ب.ظ
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آیه «أمّن یجیب المظطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء و یجعلکم خلفاء الأرض»(11) درباره قائم از آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) نازل شده است.به خدا سوگند، او همان مضطرّ درمانده اى است که چون در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزارد و فرج خویش از خدا بخواهد، خداوند دعایش را اجابت کند و بدیها را برطرف سازد و او را در زمین خلیفه قرار دهد.»در قرآن، آیات بسیارى وجود دارد که به شهادت روایات مستند و معتبر، درباره حضرت مهدى(علیه السلام) و قیام جهانى او نازل گردیده است.امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آیه «أمّن یجیب المظطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء و یجعلکم خلفاء الأرض»(11) درباره قائم از آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّ درمانده اى است که چون در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزارد و فرج خویش از خدا بخواهد، خداوند دعایش را اجابت کند و بدیها را برطرف سازد و او را در زمین خلیفه قرار دهد.»در قرآن، آیات بسیارى وجود دارد که به شهادت روایات مستند و معتبر، درباره حضرت مهدى(علیه السلام) و قیام جهانى او نازل گردیده است.در کتاب شریف «المحجّة فى ما نزل فى القائم الحجّة(علیه السلام)» که توسط محدث بزرگوار، مرحوم سید هاشم بحرانى و با بهره گیرى از دهها جلد کتب تفسیر و حدیث، تألیف گردیده، مجموعاً (132) آیه از آیات کریمه قرآن ذکر شده که در ذیل هر کدام یک یا چند روایت در تبیین کیفیت ارتباط آیه با آن حضرت(علیه السلام)، نقل شده است.
  • مهدی ملاصادقی

او خواهد آمد...

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۲:۴۲ ب.ظ
آقاجون!!!به انتظار و امیدی نشسته ام که بیائی ،بیائی و گره از کار بسته ام بگشائیدلم گرفته ازین جمعه های خلوت و غمگین ،دلم گرفته ازین لحظه های تلخ جدائیغبار آمدنت را ندید قطره ی اشکی ،اشاره ای به ظهورت نکرد دست دعائی
  • مهدی ملاصادقی

جعفر نعلبند اصفهانی در محضر امام زمان

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۲:۴۰ ب.ظ
مرحوم آیه ا... حاج میرزا «محمد علی گلستانی اصفهانی» زمانی که ساکن مشهد بود، برای یکی از علمای بزرگ مشهد نقل فرمودند که: عموی من مرحوم آقای «سید محمدعلی» که از مردان صالح و بزرگوار بود نقل می کرد:در اصفهان شخصی بود به نام «جعفر نعلبند» که او حرفهای غیر متعارف ازقبیل آن که من خدمت امام زمان(علیه السلام) رسیده ام و طیّ الارض کردهام، می زد و طبعاً بامردم هم کمتر تماس می گرفت و گاهی مردم هم پشت سر او به دلیل آن که «چون ندیدندحقیقت ، ره افسانه زدند» حرف می زدند. روزی به تخت فولاد اصفهان برای زیارت اهل قبور می رفتم، در راه دیدم آقاجعفر به آن طرف می رود، من نزدیک او رفتم به او گفتم:دوست داری با هم راه برویم؟ گفت: مانعی ندارد. در ضمن راه از او پرسیدم: مردم در بارة شما حرفهایی می زنند، آیا راست می گویند که تو خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) رسیده ای ؟ اول نمی خواست جواب مرا بدهد، لذا گفت: آقا از این حرفها بگذریم و با هم مسائل دیگری را مطرح کنیم.من اصرار کردم وگفتم ان شاءاله اهلم. گفت: 25 سفر کربلا مشرف شده بودم، تا آنکه در همین سفر آخر شخصی که اهل یزد بود در راه با من رفیق شد، چند منزل که با هم رفتیم مریض شد و کم کم مرضش شدت کرد تا رسیدیم به منزلی که قافله به دلیل نا امن بودن راه ، دو روز در آن منزل ماند، تا قافله دیگری رسید وبا هم جمع شدند و حرکت کردند. حال مریض هم رو بهسختی گذاشته بود، وقتی قافله می خواست حرکت کندمن دیدم، به هیچوجه نمی توان او را حرکت داد ، لذا نزد او رفتم و به او گفتم من می روم و برای تو دعا می کنم که خوب شوی. وقتی خواستم با او خداحافظی کنم ، دیدم گریه میکند، من متحیّر شدم از طرفی روز عرفه نزدیک بود و من 25 سال همهساله روز عرفه درکربلا بودم واز طرفی با خود فکر می کردم که چگونه اینرفیق راه را در این حال تنها بگذارم و بروم؟!به هر حال، نمی دانستم چه کنم او همینطور که اشک می ریخت به من گفت: فلانی من تا یک ساعت دیگر می میرم این یک ساعت را هم صبر کن، وقتی من مردم هر چه دارم از خورجین و الاغ و سایر اشیاء مال تو باشد،فقط جنازه مرا به کربلا برسان و آنجا مرا دفن کن. من دلم سوخت و هر طور بود کنار او ماندم تا او از دنیا رفت . قافله هم برای من صبر نکرد و حرکت کرد.من جنازة او را به الاغش بستم و به طرف مقصد حرکت کردم. از قافله اثریجز گرد و غبار نبود، من هم به آنها نرسیدم، حدود یک فرسخ که راه رفتمخوف مرا گرفت ، هر طور که آن جنازه را به الاغ می بستم، پس از یک مقدار راه رفتن باز می افتاد و به هیچ وجه روی الاغ قرار نمی گرفت.سرانجام دیدم نمی توانم اورا ببرم ، خیلی پریشان شدم، ایستادم و به حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) سلام عرض کردم و با چشم گریان گفتم: آقا من با این زایر شما چه کنم؟ اگر او را در این بیابان بگذارم مسؤولم و اگر بخواهم بیاورم، می بینید که نمی توانم! درمانده وبیچاره شده ام! ناگهان دیدم، چهار سوار که یکی از آنها شخصیت بیشتری داشت پیدا شدند، آن بزرگوار به منگفت: جعفر با زایر ما چه می کنی؟! عرض کردم : آقا چه کنم؟ درمانده شدهام،نمی دانم چه کنم؟در این بین آن سه نفر پیاده شدند، یکی از آنها نیزه ای در دست داشت نیزه رابه زمین زد، ناگهان چشمة آبی ظاهر شد ، آن میت را غسل دادند و آن آقاجلو ایستاد وبقیه کنار اوایستادند وبر او نماز خواندند و بعد او را سه نفریبرداشتند و محکم به الاغ بستند و ناپدید شدند.من حرکت کردم با آنکه معمولی راه می رفتم دیدم به قافله ای ، که قبل ازقافلة ما حرکت کرده بود رسیدم، از آنها عبور کردم و پس از چند لحظه باز قافله ای را دیدم که آنها قبل از این قافله حرکت کرده بودند ، از آنها هم  عبور کردم بعد از چند لحظه دیگر به پل سفید که نزدیک کربلا است ، رسیدم، سپس وارد کربلا شدم وخودم از این سرعت سیر تعجب می کردم.سرانجام، او را بردم در «وادی ایمن» (قبرستان کربلا) دفن کردم. من در کربلا بودم، پس از بیست روز رفقایی که در قافله بودند به کربلا رسیدند، آنها از منسؤال کردند تو کی آمدی؟ چگونه آمدی؟ من برای آنها به اجمال مطالبی راگفتم و آنها تعجب می کردند.تا آنکه روز عرفه شد، وقتی به حرم رفتم بعضی از مردم را دیدم که به صورت حیوانات مختلف بودند! از شدت وحشت به خانه برگشتم. باز دو مرتبه از خانهدر همان روز بیرون آمدم، باز هم آنها را به صورت حیوانات مختلف دیدم...عجیب تر این بودکه بعد از آن سفر چند سال دیگر هم ایام عرفه به کربلامشرف شده ام و تنها روز عرفه بعضی از مردم را به صورت حیوانات دیدم، ولیدر غیر آن روز آن حالت برایم پیدا نمی شود.لذا تصمیم گرفتم که دیگر روز عرفه به کربلا مشرف نشوم. وقتی این مطالب را برای مردم در اصفهان می گفتم، آنها باور نمی کردند و یا پشت سر من حرف می زدند. تا آنکه تصمیم گرفتم دیگر با کسی از این مقوله حرف نزنم ومدتی هم چیزی برا ی کسی نگفتم تا آنکه یک شب با همسرم غذا میخوردیم، ناگهان صدای در حیاط بلندشد، رفتم در را باز کردم دیدم شخصی می گوید: جعفر صاحب الزمان(علیه السلام) تو را می خواهد.من لباس پوشیدم و به خدمت او رفتم، مرا به مسجد جمعه در همین اصفهانبرد، دیدم آن حضرت در صفه ای که منبر بسیار بلندی در آن هست ، نشسته اند و جمع زیادی هم خدمتشان هستند، با خود گفتم: در میان این جمعیت چگونه آقا را زیارت کنم و چگونه خدمتش برسم؟ ناگهان دیدم به من توجهفرموده ، صدا زدند: جعفر بیا، من به خدمتشان مشرف شدم . فرمودند: چراآنچه در راه کربلا دیده ای برای مردم نقل نمی کنی؟عرض کردم: ای آقا من آنها را برای مردم نقل می کردم، ولی از بس پشت سرم بدگویی کردند دیگر چیزینمی گویم. حضرت فرمود: تو کاری به حرف مردم نداشته باش، تو آن قضیه را برای آنها نقل کن تا مردم بدانند که ما چه نظر لطفی به زوار جدمان حضرت ابی عبدالله الحسین(علیه السلام) داریم.
  • مهدی ملاصادقی