سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

۳۵ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

تشرف آقا سید مهدی قزوینی و جمعی دیگر در حله

مهدی ملاصادقی | شنبه, ۹ دی ۱۳۹۱، ۰۹:۰۳ ق.ظ
عالم جلیل القدر، مرحوم آقا سید مهدی قزوینی (ره ) فرمودند: یکی از صلحاء وابرار حله گفت : یـک روز صـبـح از خـانه خود به قصد منزل شما خارج شدم . در راه ، گذرم به مقام معروف به قبر امامزاده سید محمد ذی الدمعه افتاد. نزدیک ضریح او، از خارج ،شخصی را دیدم که چهره نیکویی داشـت ، صـورت مـبارک او درخشان و مشغول قرائت فاتحة الکتاب بود. در او تامل کردم . دیدم در شمایل عربی است ، ولی از اهل حله نیست . بـا خـود گـفتم که این مرد غریب است و به صاحب این قبر توجه کرده و کنارش ایستاده و فاتحه مـی خـوانـد، در حالی که ما اهل این جا از کنار او می گذریم و حتی فاتحه ای هم نمی خوانیم ، لذا ایستادم و فاتحه و توحید را خواندم . وقتی فارغ شدم ، سلام کردم . او جواب سلام مرا داد و فرمود: ای علی ، (نام ناقل جریان برای سید مهدی قزوینی ) به زیارت سید مهدی می روی ؟ گفتم : آری . فرمود: من نیز با تو می آیم .   مـقـداری که با هم رفتیم ، فرمود: ای علی ، به خاطر ضرر و زیانی که بر تووارد شده است غمگین نـبـاش ، زیـرا تـو مردی هستی که خدای تعالی حج را بر توواجب کرده بود. (ظاهرا ناقل قضیه ، در گـذشـتـه بـا ایـن که مستطیع بوده ، به حج مشرف نشده و ضرر و زیان ، برای ایشان ، جنبه تنبیه داشته است . ) اما مال و منال ، آن هم چیزی است که از بین می رود و باز به تو بر می گردد. سـیـد علی می گوید: در آن سال به من ضرری رسیده بود که احدی بر آن مطلع نشده بود، یعنی خـودم از تـرس شـهرت به ورشکستگی ، که موجب از بین رفتن اعتبار تجاراست ، پنهان می کردم . غـمـگـین شدم و گفتم : سبحان اللّه ، ورشکستگی من طوری شایع شده که به دیگران هم رسیده است . با وجود اینها، در جواب او گفتم : الحمدللّه علی کل حال . فـرمـود: آنـچـه دارایـی از دست تو رفته به زودی بر می گردد و پس از مدتی تو به حال اول خود برمی گردی و بدهیهای خود را پرداخت خواهی کرد. مـن سـاکت شدم و در سخن او تفکر می کردم تا آن که به در خانه شما (سید مهدی قزوینی (ره )) رسیدیم . من ایستادم ، او هم ایستاد. گفتم : مولای من ، داخل شو، چون من از اهل خانه ام . فرمود: تو داخل شو که انا صاحب الدار، یعنی منم صاحب خانه . (صاحب الدار ازالقاب حضرت است ) از وارد شـدن امـتـناع کردم ، اما ایشان دست مرا گرفت و به داخل خانه جلوی خودفرستاد. وارد مـنـزل کـه شـدیم دیدیم تعدادی طلبه نشسته اند و منتظر بیرون آمدن شمااز اندرون هستند، تا درس را شـروع کنید و طبعا جای نشستن شما خالی بود و کسی در آن جا به خاطر احترام به شما ننشسته بود و فقط کتابی در آن جا گذاشته بود. آن شـخص رفت و در آن محل (محل نشستن سید (ره )) نشست . آنگاه کتاب رابرداشت و باز کرد. کـتـاب شرایع تالیف محقق بود. بعد هم از میان اوراق کتاب ، چندجزوه که به دست خط شما بود، بیرون آورد. (خط سید ناخوانا بود به طوری که هرکسی نمی توانست آن را بخواند) با همه اینها، آن شـخـص شـروع به خواندن جزوات نمود و به طلاب می فرمود: آیا در این مسائل تعجب نمی کنید! (این جزوه ها از اجزاءکتاب مواهب الافهام سید بود که در شرح شرایع الاسلام است و کتابی عجیب در فن خود می باشد، اما جز شش جلد آن نوشته نشده که از اول طهارت تا احکام اموات است ) سید مهدی قزوینی می فرماید: وقتی از اندرون خانه بیرون آمدم ، آن مرد را که درجای من نشسته بود، دیدم . همین که مرا دید، برخاست و کناری نشست ، ولی من او رابه نشستن در آن مکان ملزم نمودم و دیدم که مردی خوش منظر، زیباچهره و در لباس غریبها است . هـمین که نشستیم با چهره گشاده و صورتی متبسم به ایشان رو کردم تا از حالشان سؤال کنم و حـیا کردم بپرسم که ایشان کیست و وطنش کجا است ؟ بعد هم در مساله خودمان شروع به بحث نـمـودم . ایـشـان هـم در هـمـان مـساله به کلامی که مانند مرواریدغلطان بود، صحبت می کرد. سخنانش بی نهایت مرا مبهوت کرد. یکی از طلاب گفت : ساکت شو. تو را به این سخنان چکار؟ آن مرد تبسمی کرد وساکت شد. وقتی بحث پایان یافت ، گفتم : از کجا به حله آمده اید؟ فرمود: از سلیمانیه . گـفتم : کی از آن جا خارج شده اید؟ فرمود: روز گذشته بیرون آمدم . و خارج نشدم مگروقتی که نـجـیب پاشا فاتحانه وارد سلیمانیه شد و با شمشیر و قهر آن جا را گرفت واحمد پاشا را که در آن جـا سـرکـشـی مـی کـرد، دستگیر نمود و به جای او عبداللّه پاشابرادرش را نشاند. (احمد پاشا در سلیمانیه از اطاعت دولت عثمانی سرپیچی کرده وخود مدعی سلطنت شده بود) مـرحـوم آقـا سید مهدی قزوینی می گوید: من از این که خبر این فتح به حکام حله نرسیده است ، مـتفکر ماندم ، اما به ذهنم خطور نکرد که از او بپرسم چطور گفته است دیروز از سلیمانیه خارج شدم ، در حالی که راه بین حله و سلیمانیه بیشتر از ده روزاست آن هم برای سوار تندرو. سـپـس آن شخص به یکی از خدام خانه دستور داد که آب بیاورد. خادم ظرف را گرفت که از خم آب بردارد. صدایش زد که این کار را نکن ، زیرا در آن ظرف حیوان مرده ای است . خادم در آن ظرف نگاه کرد، دید مارمولکی در آن افتاده و مرده است ، لذا در ظرف دیگری آب آورد و به ایشان داد. وقتی آب را آشامید برای رفتن برخاست . من هم به احترام او برخاستم . ایشان با من خـداحـافـظی کـرد و از خانه خارج شد. وقتی بیرون رفت ، من به طلاب گفتم : چرا خبر او را در مورد فتح سلیمانیه رد نکردید؟ آنها گفتند: شما چرا این کار را نکردید؟ در این جا حاج علی (که در اول قضیه صحبت از او بود) مرا به آنچه در راه واقع شده بود، خبر داد. اهل مجلس هم مرا به آنچه پیش از بیرون آمدنم واقع شده بود، خبردادند، و این که در آن جزوه ها نظر نمود و آنها را با وجود ناخوانا بودن ، خواند و این که از مسائل موجود در آن تعجب کرد! من گفتم : ایشان را پیدا کنید و گمان ندارم که او را بیابید. واللّه حضرت صاحب الامرروحی فداه بود. طلاب با عجله به دنبال آن جناب متفرق شدند، ولی او را نیافتند و هیچ اثری به دست نیامد، گویا به آسمان بالا رفت یا به زمین فرو شد. مـا تـاریخ آن روزی را که از فتح سلیمانیه خبر داده بود، ضبط کردیم . پس از ده روز،خبر بشارت فـتـح سـلـیـمانیه به حله رسید و حکام حله این مطلب را اعلام کردند ودستور دادند توپ بزنند. (چنانچه مرسوم است که در خبر فتوحات توپ می زنند)   کمال الدین ج 2، ص 92، س 13.
  • مهدی ملاصادقی

انجمن حجتیه و اسلام مرفهین بی درد

مهدی ملاصادقی | شنبه, ۹ دی ۱۳۹۱، ۰۸:۵۲ ق.ظ
یکی از نکات بسیار مهمی که امام(ره) عملا به ما آموخت این بود که اسلام را به انحاء مختلف می توان تفسیر نمود و برخی از این اشکال از بسیاری از مصادیق کفر هم بدتر است. اسلام آمریکایی، اسلام عربستانی، اسلام وهابیت و هزاران اسلام دیگر اسلامهایی نیستند که پیامبر عظیم الشأن ما برای ما ارمغان آورده است. اینها سوءاستفاده هایی است که از عنوان اسلام به عمل آمده است. یکی از اسلامهایی که بشدت امام(ره) از آن منزجر بود و معتقد بود که مروجین این نوع اسلام ضربه های بسیار طاقت فرسایی بر پیکر اسلام از این طریق وارد ساخته اند، اسلام مرفهین بی درد بود. اسلامی که با دنیاطلبی، رفاه طلبی و عافیت طلبی کاملا سازگار است.   کلا در جوامع دینی افراد مذهبی فراوانی را می بینیم که پیرو یک تفکر دینی هستند که با دنیای آنان هیچگونه منافات و تضادی نداشته باشد. و اصولا در مباحث روانشناسی دین و جامعه شناسی دین یکی از موضوعات بسیار مهمی که محور مباحث اندیشمندان این رشته ها است، اینست که آیا دین انسانها، زندگی و دنیای انسانها را می سازد یا زندگی و دنیای انسانها، دین آنان را رقم می زند. شاید بتوانیم ادعا کنیم که اکثریت اندیشمندان این دو رشته مدعی هستند که نظریه دوم صحیح تر است. یعنی در اکثر جوامع و در میان اکثر مردمان، این دین آنهاست که تابع زندگی و دنیای آنهاست. اندیشمندان این دو رشته معتقدند اکثر انسانها بدنبال دین می روند، بدنبال نوع تفکر و اعتقادات مذهبی خاصی می روند که تأمین کننده و توجیه گر این نوع زندگی خاصی که آنها بدنبال آن هستند، باشد. و برخی از آنها وقتی از یافتن چنین دینی ناامید می شوند، کلا به الحاد و بی دینی روی می آورند. و بقیه که دیندار مانده اند مسلم این است که به قرائتی از یک دین دست یافته اند که کلا با دنیا و زندگی مطلوب آنها سرسازگاری دارد. این مسائل که ذکر شد البته در جوامع مختلف دینی شیوع دارد، منجمله در جوامع اسلامی. لذا می بینیم همه مسلمان هستیم اما عجیب در نگرشهای مختلف مذهبی باهم تفاوت داریم. بویژ در نگاه به مسائل اقتصادی و اجتماعی. یک دسته بر اساس اعتقادات مذهبی خود معتقد می شوند که هیچ کاخی نیست که در کنار آن کوخی تشکیل نشده باشد و عده ای دیگر که خود از نظر مالی متمول هستند معتقدند که خیر، انسان می تواند ثروتمندترین افراد کره زمین هم باشد و از طرفی خالص ترین دیندار و مذهبی هم باشد و مثالهای فراوانی از این قبیل بسیار قابل ذکر است که به همین مورد خلاصه بسنده می کنیم. در هر حال نگرشهای مختلفی نسبت به دینداری و اسلام وجود دارد و انجمن حجتیه را اگر بخواهیم در یکی از این طبقه بندیها قرار دهیم باید بگوییم اکثریت قریب به اتفاق نیروهای اصلی انجمن به نوعی اسلام مرفهین عافیت طلب معتقد بودند. اسلامی که با بیشترین برخورداری از مواهب زندگی قابل جمع باشد. اسلامی که با کمترین مرارت و رنج در راه عقیده و عمل بسازد. اسلامی که داشتن کاخ های وسیع و فراخ، زندگی های اشرافی و متمولانه را کاملا توجیه کند. اسلامی که در آن از سادگی و رنج، اثر و نشانی مشاهده نمی شود.اسلامی که در آن عافیت و سلامت شخص مسلمان در هر شرایطی پیشاپیش تضمین و ضمانت شده است. اسلامی که مبارزات و جهادش از نوعی است که نه سیخ می سوزد و نه کباب. اسلامی که یک عمر دراز دنیوی و یک عشرتکده بزرگ دنیایی و از آن سوی دیگر یک عمر بینهایت اخروی و یک عشرتکده بزرگتر قیامتی را با یکدیگر، و در کنار هم برای بشر تضمین می کند. لذاست که می بینیم هواداران جدی انجمن اکثریت قریب به اتفاق آنان، هم بدنبال تأمین بهترین موقعیتهای دنیوی بودند و هم از دیگر سو با شرکت در محافل دعای ندبه و غیره و نیز تشکیل چنین جلساتی در منازل کاخ مانند خود سعی در ارضاء روحیه معنوی و نیز اکتساب ثواب اخروی بودند. مبارزات وجهاد آنان نیز از نوعی بود که کمترین مرارتها و خسارتهای جانی و مالی را برای آنان در پی داشته باشد. این نوع اسلام کجا و اسلامی که امام راحل به ما معرفی کرد کجا؟ امام(ره) به ما اسلامی را معرفی کرد که برای آن باید مرارتها کشید، جانبازی نمود، از دنیای خود گذشت، به زندگی ساده قناعت نمود تا به گوهر ایمان دست یافت و خود ایشان نمونه عملی و اعلای این نوع اسلام بودند. این اسلام با اسلام آقایانی که یک عمر را در ناز و نعمت به سر می بردند، بزرگترین سختی و مرارتی که تحمل می کنند تکان دادن لبهای مبارک برای ایراد سخنرانی مقدس مأبانه است و دنیایشان پشت قباله آخرتشان است، بسیار فاصله دارد. اسلامی که حتی با رابطه با ساواک و مدح شاه گفتن قابل جمع شدن است. اسلامی که عافیت و سلامت را شرط اول دینداری می داند. اسلامی که با هر نوع خون و خونریزی مخالفت دارد و خلاصه اسلامی که کمترین مزاحمتی برای دنیای ما فراهم نمی کند.   پرواضح است که این اسلام به مذاق بسیاری از متدینان خوش می آید و کم نیستند کسانی که دوست دارند در ناز و نعمت بسر ببرند، هم در خانه های آنچنانی به رفاه و آسایش مشغول باشند و هم از طرفی با قطره اشکی در دعای ندبه تمامی احساسات مذهبی خود را ارضاء و عافیت و سلامت و دینداری را یکجا به آغوش کشند.هم وجدان آسوده داشته باشند و هم دینداری آسوده و هم دنیای تأمین و مرفه. و انجمن این موقعیت را برای اعضای خود به خوبی فراهم می آورد و القاءگر، تئوریزه کننده و مروج چنین اسلامی بود. و مهم در همین نکته است. شاید بسیاری باشند که طرفدار این نوع اسلام و دینداری باشند، اما همه آنان قدرت تحمل و تئوریزه کردن این نوع دینداری را ندارند. اما علما، بزرگان و سران انجمن قدرت تئوریزه کردن این نوع دیدگاه و این نوع اسلام را داشتند و در واقع براحتی می توانستند نرم افزار آن نوع اسلامی که خیلی ها طرفدارش بودند را فراهم کنند.   یعنی آن دیدگاه را کاملا در قالب یک مکتب فکری قابل دفاع ریختند و برای آن شواهد و قرائن دینی مناسب نیز فراهم می آوردند. لذا اگر با یکی از سران انجمن در باب این نوع اسلام گفتگو می شد، بلافاصله مجموعه مفصلی از احادیث و روایات و آیات را برای این نوع نگرش بر مخاطب عرضه می کردند. در واقع آنان بواسطه قدرت تحلیل عقلی خود بیشتر از یک فرد عوام و معمولی امکان ضربه زدن به اسلام حقیقی را داشتند و به همین دلیل هم فعالیتهای آنان خطرناکتر بود. لیکن این امام بود که با یک عکس العمل بسیار شگفت انگیز تاریخی تمامی اوراق آن دفتر را بهم ریخت و برداشت های صحیح از اسلام محمدی صلی الله علیه وآله را بر همه ما عرضه داشت. امام نشان داد که بهشت را به بها دهند نه به بهانه. دینداری نیازمند تحمل سختی ها و مرارتها است. دین و دینداری هیچگاه در طول تاریخ خالی از مزاحم و دشمن نبوده و نیست. لذا شخص متدین برای حفظ دین و آثار و نتایج آن باید برای یکبار هم که شده، تصمیم خود را بگیرد. اگر می خواهد منتسب به دین و تدین بماند بایستی بار تکلیف و سختی را بر دوش کشد. حتی مواقعی پیش خواهد آمد که نیاز است انسان متدین جان خود را فدا سازد. امام در طی حوادث انقلاب و جنگ، حوادث 15 خرداد و پس از آن و حوادث پس از حمله دشمنان به انقلاب نظرا و عملا این نوع نگاه دیندارانه را به ما کاملا نمود. همان نگاهی که آقا امیر مومنان علیه السلام و پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به پیروان دین خود نموده بودند. اما هیچ دوره ای خالی از متدینانی نیست که می خواهند دین را با دنیا جمع شده ببینند. درست است که هم در زمان آن بزرگواران و هم در زمان امام راحل بسیاری از جوانان و بزرگان این مرز و بوم این دیدگاه دیندارانه را پذیرفتند و با پذیرش انواع و اقسام خسارتهای مالی آب را به ریشه های دینداری رساندند، لیکن در مقابل بسیاری از آسوده دلان و رفاه طلبان نیز بودند که با توجیهات کژمدارانه دینی شانه از زیر بار مسئولیت دینی خالی کردند و امام و اسلام حقیقی را تنها گذاردند. سردمداران انجمن پیرو چنین دیدگاهی بودند، هرچند در بدنه انجمن بعضی از نیروهای پایین تر بتدریج از انجمن بریده و از سربازان مخلص انقلاب شدند.
  • مهدی ملاصادقی

انجمن حجتیه و انحراف در مبارزه

مهدی ملاصادقی | شنبه, ۹ دی ۱۳۹۱، ۰۸:۳۰ ق.ظ
یکی از نکات بسیار با اهمیت در پرونده انحرافی انجمن حجتیه مسأله غفلت و (بلکه) تغافل از آنچه مبارزه اصلی محسوب می شود و توجه به تلاشها و مبارزات غیر اصلی و فرعی می باشد. این موضوع، هم در پیش از انقلاب و هم پس از انقلاب مصادیق روشن و بارز خود را دارد. ذکر این نکته با توجه به توضیحات ذیل اهمیت خود را بیشتر نشان می دهد. مونتسکیو متفکر شهیر فرانسوی می گوید: انسان همچون حفره توخالی می ماند که اگر آنرا با معنویت و حقیقت پر نکردید، باید منتظر باشید که با انحرافات و نادرستیها پر شود.   براستی یک انسان مذهبی که روح مبارزه با انواع طاغوتهای بیرون و درون جزو مسلمات دینش محسوب می شود و برای او که هرکجای قرآن و تعالیم دینی خود را نظاره می کند سخن از جهاد و مبارزه و جد و تلاش می یابد چگونه می تواند در یک زندگی آرام و ساکت و خاموش و خنثی احساس مذهبی بودن بنماید. پس بطور قطع به پا خواهد خاست، آستین همت بالا خواهد زد و تا آنجا که بتواند در راه هدف دینی تلاش و مبارزه خواهد کرد. در غیراینصورت هرگز احساس مذهبی بودن نخواهد کرد و کم کم به ورطه غیر مذهبی بودن و بلکه ضدمذهبی بودن فرو خواهد غلطید.   سران انجمن حجتیه از این واقعیت مذهبی نمی توانستند چشم فرو بندند. از سوی دیگر، آنان به هیچوجه به آن نوع مبارزه ای که امام و پیروان راستین او بدان فرا می خواندند اعتقاد و باوری نداشتند. تنها را بدیل برای آنان این بود که شور و انگیزه هواداران خود را در جهتی سوق دهند که هم احساس مبارزه طلبی آنها را ارضاء کند و هم به دنیا و منافع انجمن حجتیه صدمه و لطمه ای وارد نشود. لذا هواداران و نیروهای جوان خود را درگیر مبارزه های خنثی می نمودند. مبارزه هایی بی ثمر و یا کم ثمر که نه به شاه و ایادی او لطمه ای جدی وارد می ساخت و نه برای آنان دردسر جدی فراهم می ساخت.مبارزه با بهائیت در پیش از انقلاب و نیز مبارزه با برخی مظاهر بسیار ناچیز و فرعی تمدن غربی که شاه مروج آنها بود، همگی نحوه مبارزاتی بود که همگان را از توجه به طاغوت اصلی و بیماری اصلی جامعه ایران دور می داشت.   اتفاقا شاه و عوامل او نیز نه تنها از این نوع مبارزه بیمی و حراسی به دل راه نمی دادند بلکه بر اساس تحلیلهای دقیق اجتماعی و روانی، آنان نیز می دانستند که اینگونه مبارزات فرعی و حاشیه ای، در واقع سوپاپ اطمینانی برای حرکات آنان محسوب می شود. سران رژیم ستمشاهی به خوبی می دانستند که مبارزات خنثی به خوبی انرژی و شور انقلابی جوانان مذهبی را به تحلیل خواهد برد و جوانان مذهبی با این نوع فعالیتها، هم به لحاظ روحی اغنا خواهد شد و هم به لحاظ سیاسی و اجتماعی فرصت و مجال توجه به غده اصلی مشکلات را نخواهد داشت و حتی در صورت توجه به رژیم که ام الفساد و ریشه تمامی نابسامانیهای اجتماعی و مذهبی محسوب می شد، دیگر احساس تکلیفی در برخورد با رژیم نخواهد کرد و تعهدات خود را در قبال مذهب و جامعه انجام شده می یابد. بنابراین برخورد رژیم ستمشاهی با انجمن حجتیه یک برخورد ملایمت آمیز و دوگانه بود. هم به انجمن میدان می داد چون فعالیتهای انجمن را در راستای منافع خود می دید و هم برای آن محدودیت قائل می شد. آنهم از این جهت که مبادا همین مبارزات خنثی روزی به مبارزات جدی علیه اصل رژیم منجر شود. لذاست که می بینیم ساواک کاملا بر فعالیتهای انجمن اشراف داشت. از بسیاری از آنان جلوگیری بعمل نمی آورد و سعی می کرد با فشارهای معین و محدود از گسترش کادر فعالیتهای انجمن جلوگیری بعمل آورد تا هواداران این مجموعه هرگز از مبارزات خنثی و حاشیه ای پایشان را فراتر نگذارند. تئوریسین های حکومت آمریکا می دانند که یکی از روحیات دوره جوانی، روحیه تهور و ماجراجویی است. و می دانند که این روحیه بایستی در یکجا و به یک بهانه تخلیه شود. بنابراین یا خود دست به فراهم آوردن شرایطی می زنند یا از فراهم شدن شرایطی که جوان آمریکایی در آن این احساسات ماجراجویی خود را در مبارزاتی خنثی و حاشیه ای ارضاء و تخلیه نماید استقبال می کردند. بسیاری از میتینگها، راهپیمایی ما و سایر اجتماعات اعتراض آمیزی که در این کشور انجام می شود با هیچ نوع عکس العمل خشونت آمیز دولت و نیروهای پلیس مواجه نمی شود. به آسانی اجازه می یابند که حتی در برابر کاخ سفید نیز اجتماع کنند و فریادها و دشنامهای خود را نثار حتی رئیس جمهور آمریکا کنند و این موضوع به آسانی قابل تحمل است. بدلیل آنکه آنان می دانند حتی رئیس جمهور آمریکا در مقایسه با اصل نظام سلطه آمریکایی یک موضوع فرعی و حاشیه ای محسوب می شود. پس بگذاریم این جوانان فریادهایشان را علیه رئیس جمهور آمریکا بزنند، اما این تخلیه سیاسی مانع توجه آنان به اصل نظام سلطه شود و هیچگاه مبارزه آنان معطوف ریشه های نظام سیاسی آمریکا نشود. شاه نیز از اینکه انجمن حجتیه مبارزات خود را متوجه اموری چون بهائیت، پپسی کولا و امور حاشیه ای دیگری چون این موارد ساخته است به هیچوجه ناراضی نبود، بلکه این فعالیتها را در راستای تحکیم اصل رژیم شاهنشاهی می دانست.   مبارزات فرعی و حاشیه ای و پرداختن به اموری که تنها احساسات مذهبی جوانان را ارضاء می کند و آنان را از مبارزه اصلی باز می دارد، پس از انقلاب هم مصادیق خاص خود را داشت. یکی از آن موارد تأکید و توجه شدید سران انجمن به مبارزه با شوروی و مارکسیسم در ایران بود. علیرغم اینکه امام(ره) بارها و بارها آمریکا را بعنوان شیطان اکبر معرفی کرده بودند و علیرغم اینکه ایشان بر مبارزه اصلی با آمریکا تأکید داشتند، اما انجمنی ها بیشتر قوای خود را صرف مبارزه با مارکسیسم و ایادی اتحاد جماهیر شوروی می کردند و حتی برخی از آنها به اشاعه این باور می پرداختند که خطر شوروی از آمریکا بالاتر است. علت آنهم اینست که آمریکائیان لااقل مسیحی هستند ولی سران و هواداران نظام سوسیالیستی شوروی به هیچ دینی اعتقاد ندارند، بنابراین مبارزه با آنان در اولویت قرار دارد.   نمونه دیگر، مسأله جنگ و دفاع مقدس بود. در طی 8 سال دفاع مقدس،ا نجمن حجتیه بعنوان یک مجموعه منسجم و تشکیلاتی که نیروهای فراوانی را تحت نفوذ خود داشت به هیچوجه در جریان دفاع مقدس نقش فعالانه نداشت. آنگونه که امام(ره) به مسأله جنگ بعنوان یک مسأله کلیدی بها می دادند و آنگونه که ایشان همواره ملت و رزمندگان را مورد خطاب و دعوت قرار می دادند، انجمن حجتیه و سران آن نه اعتقاد جدی به مسأله دفاع مقدس داشتند و نه هواداران خود را در این جهت به دفاع مقدس فرا می خواندند. در طول مدتی که ایران به شدت درگیر عملیاتهای مختلف و مسأله اخراج نیروهای تجاوزگر بعثی بود، یک سکوت سنگین و معناداری بر محیط تشکیلاتی انجمن حاکم بود. لذا بسیاری از نیروهای جوان انجمن که ارتباط قوی ای با تشکیلات انجمن نداشتند، در طول دفاع مقدس شخصا به جبهه می رفتند و با مشاهده سکوت و بی رغبتی انجمن نسبت به دفاع مقدس کم کم از انجمن بریدند، چراکه بالعیان می دیدند، انجمن که باید در این حساس ترین شرایط تاریخی ایران مواضع شفاف و موکدانه ای اتخاذ نماید، با نوعی تزویز و سکوت آب در هاون بی تفاوتی می زد.
  • مهدی ملاصادقی

معرفی اجمالی انجمن حجتیه:

مهدی ملاصادقی | شنبه, ۹ دی ۱۳۹۱، ۰۸:۲۴ ق.ظ
این انجمن بانام "انجمن خیریه حجتیه مهدویه" پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با رهبری محمد ذاکر تولایی(معروف به حلبی) با هدف مقابله با بهائیت تأسیس شد.لیکن درمبارزه با بهائیت، هیچ گاه اساس بهائیت (صهیونیسم) را مد نظر قرارنداده، بلکه درمحیط اختناق رژیم شاهنشاهی درکمال آزادی، جلسات منظمی را درییلاق ها وباغ های بزرگ با صرف هزینه های سنگین برگزار می کردند. از افتخارات این انجمن در قبل از انقلاب عدم شرکت اعضایش در قضایای ۱۵ خرداد بود.   تاریخچه: الف) قبل ازانقلاب : این انجمن بانام "انجمن خیریه حجتیه مهدویه" پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با رهبری محمد ذاکر تولایی(معروف به حلبی) با هدف مقابله با بهائیت تأسیس شد.لیکن درمبارزه با بهائیت، هیچ گاه اساس بهائیت (صهیونیسم) را مد نظر قرارنداده، بلکه درمحیط اختناق رژیم شاهنشاهی درکمال آزادی، جلسات منظمی را درییلاق ها وباغ های بزرگ با صرف هزینه های سنگین برگزار می کردند. از افتخارات این انجمن در قبل از انقلاب عدم شرکت اعضایش در قضایای ۱۵ خرداد بود. این جریان با پوشش آماده نمودن شرایط برای ظهور حضرت حجت (عج) معتقد به اشاعه فساد بوده وبه این دلیل که برقراری حکومت ا سلامی مانع ظهور امام زمان (عج) می باشد، از هیچ مخالفتی با نظام اسلامی دریغ نکرد. ب) پس از انقلاب : درابتدای انقلاب با سوء استفاده از فضای باز به وجود آمده وبا پوشش دفاع از اسلام فقاهتی، به جنگ با ولایت فقیه برخاستند. پس از سخنرانی امام راحل درسال ۱۳۶۲ عده ای از اعضاء این جریان متوجه انحرافات خود شده واز انجمن جدا شدند . حضرت امام خمینی (قدس سره) درخصوص انجمن حجتیه فرمودند : یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید حضرت صاحب مگربرای چی می آید ...این اعوجاجات را بردارید، این دسته بندی ها را برای خاطر خدا اگر مسلمید بردارید وبرای خاطر کشورتان اگر ملی هستید، این دسته بندی ها را بردارید، دراین موجی که الان ملت رابه پیش می برد دراین موج خودتان را وارد کنید وبرخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست. ● مواضع انجمن حجتیه ۱ ) مخالفت با تشکیل حکومت ا سلامی : از مواضع انجمن، می توان به مخالفت با تشکیل حکومت اسلامی خصوصاً بعد از انقلاب اشاره نمود حضرت امام خمینی(قدس سره) درباب حکومت می فرمایند : لازم است که فقها اجتماعاً یا انفراداً برای اجرای حدود وثغور نظام، حکومت شرعی تشکیل دهند . این امر اگر برای کسی امکان داشته باشد واجب عینی است و گرنه واجب کفائی است . بنابراین لازمه زمامداری، عصمت نیست بلکه شرط عدالت لازم است انجمن معتقد است که استرداد حق مظلوم را باید به ظهور امام زمان (عج) واگذار نمود.لذا طبیعی است که براساس این عقیده امرتشکیل حکومت به خودی خود منتفی می گردد وبرپایی حکومت به منظور استرداد حق بی مورد شناخته می شود . ۲) مهدویت وانتظار : رهبر ومؤسس انجمن حجتیه درجلسه درس و سخنرانی خود چنین گفته است : الان هم می گویی حکومت ا سلامی خوب است، شما آن مصداق حاکم اسلامی را نشان بدهید، آنی که معصوم از خطا باشد را نشان بدهید، آنی که هوی و هوس و حب ریاست و شهرت و غضب و تمایلات نفسی به هیچ وجه در او اثرنکند، نشان بدهید ، او بیاید توی میدان جلو بیافتد، ملت می افتد به خاک پایش، تمام مردم قربان خاک پایش می‌شوند بدین ترتیب اعضای انجمن برای توجیه رخوت و سازش کاری وتنبلی خود، قیام برای تشکیل حکومت شرعی را نفی می نمایند . نگرش انجمن در باب انتظار مبتنی است برنگرش عامه باید امام زمان بیاید اشکالات رابرطرف کند وتا آن حضرت نیاید هیچ کاری انجام نمی گیرد ۳ ) جدایی دیانت از سیاست : دراساسنامه ای که مبنای خط مشی انجمن می باشد آماده است که، انجمن به هیچ وجه درامور سیاسی مداخله نخواهد داشت ومسئولیت هر نوع دخالت درمسائل سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن، برعهده خود آنان خواهدبود. حضرت امام خمینی می فرمایند دیروز مقدس نماهای بی شعور می‏گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می‏گویند مسؤولین نظام کمونیست شده‏اند تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان مفید و راه گشا می‏دانستند. امروز از این که در گوشه‏ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسؤولین نیست رخ می‏دهد، فریاد وا اسفاها سر می‏دهند. دیروز حجتیه‏ای‏ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی‏تر از انقلابیون شده‏اند. ولایتی‏های دیروز که در سکوت و امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می‏خورند تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‏اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‏اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده است.
  • مهدی ملاصادقی

أین‌ تذهبون‌؟

مهدی ملاصادقی | شنبه, ۹ دی ۱۳۹۱، ۰۷:۳۱ ق.ظ
جماعت‌!کجا می‌رویم‌؟چرا به‌ زمین‌ و آسمان‌ بد می‌گوییم‌؟چرا از روزگار گله‌ می‌کنیم‌؟چرا تحمل‌ خودمان‌ را نداریم‌؟چرا با لبخند بیگانه‌ایم‌؟چرا غصه‌ها به‌ جانمان‌ چنگ‌ انداخته‌؟چرا از یکدیگر خسته‌ایم‌؟چرا به‌ آب‌ و آسمان‌ نگاه‌ نمی‌کنیم‌؟چرا انتظار بهار را نمی‌کشیم‌؟چرا دیگر صورت‌هامان‌ ?ناضره‌? نیست‌؟چرا چشم‌هامان‌ ?الی‌ ربّک‌ ناظره‌? نیست‌؟مگر فراموشمان‌ شده‌ زمین‌ از آن‌ خداست‌ و ?یورثها من‌ یشاء من‌ عباده‌? ؟مگر فراموشمان‌ شده‌ ?والعاقبة‌ للمتقین‌? ؟چرا دل‌هایمان‌ را به‌ ?إنّ الارض‌ یرثها عبادی‌ الصالحون‌? خوش‌ نمی‌کنیم‌؟چرا منتظر ?الساعة‌? که‌ ?قریب‌? است‌ نیستیم‌؟چرا برای‌ ?یوم‌ الخروج‌? روزشماری‌ نمی‌کنیم‌؟چرا به‌ ?والله‌ متم‌ نوره‌? یقین‌ نداریم‌؟جماعت‌!باور بیاورید به‌ وعده‌ خداوند؛ ?لیستخلفنّهم‌ فی‌ الارض‌? دروغ‌ نیست‌.?لیظهره‌ علی‌ الدین‌ کلّه‌? جدّی‌ است‌، اگر چه‌ مشرکان‌ را خوش‌ نیاید.جماعت‌!?انشق‌ القمر? در پیش‌ است‌.?اقترب‌ الساعة‌? چشم‌ برهم‌ زدنی‌ طول‌ نمی‌کشد.?یوم‌ الفتح‌? از راه‌ می‌رسد و خدا نکند در آن‌ روز از کسانی‌ باشیم‌ که‌ ایمان‌ به‌ دردمان‌ نخورد.جماعت‌!نمازهایتان‌ را با ?أمّن‌ یجیب‌ المضطر? ختم‌ کنید.و به‌ یاد داشته‌ باشید منت‌ خدا را بر ?الذین‌ استضعفوا فی‌ الارض‌?او همه‌ تشنگان‌ را با ?ماء معین‌? سیراب‌ می‌کند.جماعت‌!خداوند اراده‌ کرده‌ است‌ که‌ ما قوی‌ باشیم‌ که‌ او را دوست‌ بداریم‌ و او دوستمان‌ بدارد.خداوند به‌ ?اقامواالصلوة‌? ما افتخار می‌کند.?اتواالزکوة‌? ما را به‌ رخ‌ دنیاطلبان‌ می‌کشد.از ?امروا به‌ معروف‌ و نهوا عن‌ المنکر? ما حظ‌ می‌کند.جماعت‌!ما تنها نیستیم‌.?أینما تکونوا یأت‌ بکم‌ اللّه‌ جمیعاً? دست‌ به‌ سر کردن‌ ما نیست‌.چرا نوید ?بقیة‌الله‌ خیرلکم‌? را به‌ یکدیگر نمی‌دهیم‌؟به‌ خدا قسم‌ زمین‌، مرده‌ نمی‌ماند!به‌ خدا قسم‌ ?جاء الحق‌? آمدنی‌ است‌!?زهق‌ الباطل‌? شدنی‌ است‌!و وای‌ به‌ حال‌ ما اگر از مفلحونِ ?حزب‌ الله‌? نباشیم‌.سهیلا صلاحی‌ اصفهانی‌
  • مهدی ملاصادقی