سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

۹۲ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

آداب صدقه برای امام زمان(عج) در سیره سیدبن‌ طاووس

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۲ ب.ظ
صدقه برای حفظ امام زمان(عج) یکی از اعمالی بود که سید بن طاووس به آن اهمیت می‌داد، به طوری که وی به فرزند خود سفارش می‌کرد که «ابتدا به صدقه دادن برای آن حضرت اقدام کن، قبل از اینکه برای خود و عزیزانت صدقه بدهی».بزرگ عالم شیعی «سید بن طاووس» ملقب به «رضى الدین‌‌» از علما و بزرگان جهان اسلام است، چون یکى از اجداد بزرگوارش جناب ‌‌محمد بن اسحاق، بسیار زیبا و نیکو صورت بوده به‌‌ «طاووس‌‌» نامیده شد و فرزندانش نیز به «ابن طاووس‌‌» معروف شدند. وی با سیزده واسطه از طرف پدر با دومین پیشواى جهان اسلام، امام‌‌ حسن مجتبى (ع) پیوند مى‌‌خورد،  از طرف مادر به سومین‌‌ پیشواى جهان اسلام امام حسین(ع) مى‌‌رسد، به این جهت او را ملقب به «ذى الحسنین‌‌» نیز کرده‌‌اند و چون پدر سید بن طاووس، فرزند دخترى «شیخ‌‌ طوسى‌‌» بوده است، در تالیفاتش از جناب شیخ طوسى، با کلمه «جدى‌‌» یاد کرده است.سید بن طاووس در ابتدا از محضر پدر دانشمند خود سعدالدین ابو ابراهیم و نیز جدّ بزرگوارش ورّام ابن ابى فراس استفاده کرد، شهره سید به زودى در سراسر عراق پیچید و او پس از مدتى راهى بغداد شد، در مدت پانزده سالى که در پایتخت بود، بارها به قضاوت، وزارت و دیگر امور دولتى فرا خوانده شده بود که هر بار به طریقى آن مشاغل را نمى‌پذیرفت.
  • مهدی ملاصادقی

این گونه گرفتار حق الناس می شویم

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۲ ب.ظ
حق الناس یا همان حقوق مرد از جمله حقوقی است که اگر در این دنیا، از سوی صاحبانش بخششی صورت نگیرد از لحظه ورود به قبر تا روز حساب، دچار عذاب های سخت و فشارهای آن خواهیم بود. حضرت عیسی (ع) از کنار قبری می گذشت . از خدای متعال خواست که صاحب قبر را زنده کند تا از او چیزی بپرسد .همین که زنده شد از او سؤال کرد : حالت در عالم برزخ چگونه است ؟عرض کرد : شغل من باربری بود ، روزی مقداری هیزم برای کسی بر دوش داشتم و می بردم ، خلالی از آن جدا کردم که دندان خودم را با آن خلال نمایم . از آن زمان که مُرده ام تا به حال گرفتار کیفر همان عمل خود هستم .حق مردم از جمله حقوقی است که اگر در این دنیا، از صاحبانش حلالیت و بخششی صورت نگیرد از لحظه ورود به قبر تا روز حساب باید عذاب و فشارهای آن را تحمل کرد، تحملی که کاری بس دشوار و سنگین است پس چه بهتر در این دنیا به فکر حق الناسی باشیم که بگردنمان است.
  • مهدی ملاصادقی

10حقیقت عجیب درباره مغز انسان

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۱ ب.ظ
جنین درون رحم از قدرت بینایی برخوردار است اما همه چیز را سیاه و سفید می بیند، چشم جنین به اندازه ای حساس است که می تواند نور به شدت ضعیفی که از میان شکم مادر به درون نفوذ می کند را ببیند.مغز انسان به عنوان مرکز سیستم عصبی یکی از پیچیده ترین بخش های بدن انسان است که شاید به جرأت بتوان گفت این اندام تاکنون بیشترین اسرار بیولوژیکی بدن انسان را در خود نهفته است.دانشمندان برای درک بسیاری از این اسرار همچنان در حال مطالعه و توسعه ابزارهای جدید مطالعاتی هستند.حقایق شگفت انگیزی از مغز تودرتوی انسان :1) مغز انسان به اندازه ای پیچیده است که بالغ شدن آن 20 سال زمان خواهد برد.2) جنین انسان درون رحم می تواند در هر ثانیه هشت هزار سلول جدید به وجود بیاورد.3) در لحظه ای که انسان متولد می شود، تمامی سلول هایی که برای یک عمر زندگی به آنها نیاز دارد را در اختیار دارد.4) مغز انسان پیچیده ترین پدیده ای است که تاکنون در جهان هستی شناسایی شده است.5) نوزادان می توانند پس از گذشت چند ساعت از زمان تولد خود، صورت مادرشان را شناسایی کنند./ع6) جنین درون رحم از قدرت بینایی برخوردار است اما همه چیز را سیاه و سفید می بیند، چشم جنین به اندازه ای حساس است که می تواند نور به شدت ضعیفی که از میان شکم مادر به درون نفوذ می کند را ببیند.7) انسان در دقیقه 20 بار پلک می زند که هر پلک زدن نیم ثانیه زمان نیاز دارد. با روی هم گذاشتن این دقایق می توان گفت انسانها یک ساعت در روز را در تاریکی سر می کنند.8) هر سلول مغزی با سلول مغزی دیگر در حدود 10 هزار اتصال برقرار می کند.9) فراگرفتن حفظ تعادل و سازگار کردن اندامهای بدن با یکدیگر به اندازه ای پیچیده است که تعداد سلول های موجود در مناطقی از مغز که به این کار اختصاص دارد، برابر مابقی سلول های باقیمانده در دیگر نواحی از مغز است.10) غواصان جوان در تایلند به مردمک های چشمهای خود یاد داده اند تا در زیر آب برای تمرکز بر روی اجسام به جای بزرگتر شدن، منقبض شوند. همه کودکان می توانند این مهارت را از سنین بسیار کوچکی بیاموزند.
  • مهدی ملاصادقی

با چه کسی محشور می شویم؟ مسی یا رونالدو ؟!

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۰ ب.ظ
دنبال هر چه روان شویم به همان می رسیم ،اگر بخواهیم دنیا را داشته باشیم مال و ثروت داشته باشیم کم کم به آن سمت حرکت می کنیم ،برنامه ریزی می کنیم و در نهایت می رسیم ،اگر بخواهیم از دنیا لذت ببریم با این تصور که دنیا دو روز است بله این دو روز را با این و آن خواهیم گذراند خوش هم خواهد گذشت و می گذرد ،فرصت زندگی می گذرد.توی دنیا چی رو از همه بیشتر دوس داری ؟ یا چه کسی رو ؟ یا کدوم تیم فوتبال رو یا کدام اعضای خانوادت یا دوستت رو ؟تا حالا به این فکر کردی که تو دنیا چی یا کی رو از همه چیز بیشتر دوست داری؟ این سۆال رو خیلی از ما از کودکان می پرسیم و به جواب هاشون می خندیم و خرده می گیریم و بعد یادشون می دیم که بگن خدا رو بعد پیامبر و بعد اماما رو و ...اما اگر الآن از خودمان بپرسیم چی ؟ ما کیو از همه بیشتر دوس داریم دلمون میخاد داشته باشیمش و اگر داریم نمی خواهیم لحظه ای از دستش بدیم ؟ خدا وکیلی بی تعارف به خودمون جواب بدیم دقیقا همونایی که واقعا در حال حاضر دل و جان ما رو تسخیر کردند چه کسانی هستند ؟شعار ندهیم تنها خودمانیم و خودمان .همان هایی که الگوی ما در تمام ابعاد زندگی هستند همیشه به حالشان حسرت می خوریم و آه ها از نهادمان بلند می شود که ای کاش من جای وی بودم .
  • مهدی ملاصادقی

آداب نوشیدن آب

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۳۹ ب.ظ
امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: ایستاده آب ننوشید، چرا که درد بی‌درمان آورد، مگر اینکه خدای عزوجل بهبودی بخشد! امام صادق(علیه السلام) نیز آدابی برای نوشیدن بیان و عنوان می‌کنند هر که آن‌ها را رعایت کند خداوند او را مستحق بهشت می‌کند.، بر آن شدیم با استناد به کتاب گرانسنگ  علامه جوادی آملی، نگاهی به سبک زندگی دینی و اسلامی داشته باشیم. «مفاتیح الحیاة» به جنبه‌های گوناگون سیره عملی اهل بیت علیهم‌السلام می‌پردازد که به صورت سلسله‌ وار مطالب آن از منظرتان خواهد گذشت.رهنمود امام صادق (علیه السلام) درباره نوشیدن آبامام صادق علیه السلام می‌فرماید: هر کس در آب آشامیدن این آداب را رعایت کند خداوند او را مستحق بهشت کند: وقتی که ظرف آب را نزدیک دهان آورد بسم‌الله بگوید، سپس بنوشد و پیش از سیراب شدن، ظرف را از دهانش دور کند و حمد خدا بگوید، سپس دوباره بنوشد و ظرف را از دهانش دور کند و حمد خدا بگوید سپس بنوشد و ظرف را دور کند و حمد خدا را بگوید.1دعای نوشیدن آبامیر مومنان علی‌ علیه‌السلام می‌فرماید: هرگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آب می‌آشامید، می‌فرمود: «الحمدالله الذی لم یجعله اجاجا بذوبنا و جعله عذابا فراتا بنعمة»؛ سپاس خدای را که آن را به سبب گناهانمان برایمان تلخ قرار نداد بلکه آن‌ را به سبب نعمتش شیرین و گوارا قرار داد.2آداب نوشیدن1-ایستادنحضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: ایستاده آب ننوشید، چرا که درد بی‌درمان آورد، مگر اینکه خدای عزوجل بهبودی بخشد.3امام صادق (علیه السلام) با تفکیک میان نوشیدن در شب و روز، در حقیقت سخن حضرت امیر (علیه السلام) را تفسیر کرده و می‌فرماید: ایستاده آب نوشیدن در روز غذا را گوارا می‌کند و در شب زردآب می‌آورد.42-با دست شستهرسول خدا (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: دستانتان را بشوئید آنگاه در آنها آب بنوشید چرا که هیچ ظرفی پاکیزه‌تر از دست نیست.5پرسش از آب سرد در قیامتحضرت رسول (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: نخستین سؤالی که در قیامت از انسان درباره نعمت (مادی) می شود این است که به او می‌گویند؛ آیا بدن سالم به تو ندادیم و از آب سرد سیرابت نکردیم؟ 6امیر مؤمنان در تفسیر آیه «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» که در قیامت از نعمت سؤال می‌شود، می‌فرماید: «مقصود از نعمت، آب سرد در روزهای گرم است».7نکته: البته آب از مصادیق روشن نعمت مادی است و آنچه از امام صادق (ع) رسیده است که «نحن النعیم» یعنی ما نعمت مورد سؤال هستیم.8پرهیز از منع آبرسول خدا (ص) می‌فرماید: مردم را از سه چیز نمی‌شود محروم کرد که یکی از آنها آب است 9 و نیز می‌فرماید:‌روز قیامت خدا به سه کس نظر لطف نکند و پاکشان نگرداند و برایشان کیفر دردناکی است؛ از جمله کسی که در مسیر راه عمومی، آبی دارد ولی آن را از رهگذران مضایقه می‌کند.10آلوده نکردن آببرای مسلمان شایسته نیست آب را که مایه حیات انسان و هر موجود زنده‌ای است،‌ آلوده کند از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این تعبیر‌های گوناگونی نقل شده است؛ گاهی از تخلی در کنار آب گوارا یا رودخانه آب گوارایی که از آن استفاده می‌شود11 و گاهی از تخلی کردن در کنار رودخانه جاری و بار دیگر از ادرار کردن در آب جاری و گاهی از انداختن آب دهان در جایی که از آب آن استفاده می‌شود، نهی کرده است همچنین می‌فرماید: از آلودن آبی که در جایی جمع شده باشد (مانند آب چاه و یا پشت سد و ...) بپرهیزید تا مورد لعن قرار نگیرید. 12حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: ‌آب ساکنانی دارد؛ با ادرار و غائط (مدفوع) آنها را نیازارید.13آثار نگاه کردن به آبپیامبر اکرم و امام کاظم (علیه السلام) در ضمن حدیثی چنین فرمودند:‌ نگاه به آب جاری، چشم را روشنی می‌بخشد.14امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: نگاه کردن به آب، چهره را نورانی و شاداب می‌کند.15*پی‌نوشت‌ها:الکافی، ج2، ص96و 97ارشاد القلوب، ص3علل الشرائع، ص 465الکافی، ج6، ص383الجامع الصغیر، ج1، ص184الجامع الصغیر، ج1، ص344ارشاد القلوب، ص 37-38بحارالانوار ج24، ص52الجامع الصغیر، ج1، ص537دعائم الاسلام، ج2، ص94کتاب الخصال، ص 97الجامع الصغیر، ج1، من 27عوالی الئالی،‌ج2، ص 187کتاب الخصال، ص 92همان ص 237منبع : فارس
  • مهدی ملاصادقی

بی‌غیرت کیست؟ بی‌غیرتی چیست؟

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۳۶ ب.ظ
پیامبر اعظم(ص) درباره یکی از مصادیق بارز بی‌غیرتی می‌فرماید: هنگامی که زنی آرایش‌کرده از خانه خارج شود و شوهرش نیز به این کار راضی باشد، به ازای هر قدمی که زن بر می‌دارد، خانه‌ای در آتش برای شوهرش بنا می‌شود.مشرق - خودآرایی و خودنمایی در انظار عموم از رفتارهای ناهنجار در جامعه است که ارتباط مستقیمی با کجروی‌های جنسی دارد. این موضوع مختص به زنان نیست و در مردان نیز به گونه‌های مختلف انجام می‌پذیرد.قرآن کریم، خودنمایی و خودآرایی زنان در منظر عمومی را «انحراف جنسی» می‌داند و در آیه 31 سوره مبارکه نور، عبارت «وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ» (زنان زیورهاى خود را آشکار نسازند) را دو مرتبه تکرار می‌کند.مرحوم «فیض کاشانی» در تفسیر این آیه، زینت را به معنای عام زیبایی بدنی، آرایش جسمانی و زیورهای ظاهری می‌داند و معتقد است که؛ خودنمایی چه آشکار ساختن زیبایی‌های طبیعی باشد و چه به نمایش گذاشتن آراستگی‌ها و زیورآلات، رفتار ناهنجار جنسی است.از پیامبر اعظم(ص) نیز روایت شده که زنان طناز و عشوه‌گر که دل و دین مردان هوسران را می‌ربایند، «دام‌های شیطان» هستند. مراد از طنازی و عشوه‌گری با مرور برخی روایات دیگر مشخص می‌شود که از جمله آن‌ها: پوشیدن لباس نازک، گفتار با لحن نازک و تحریک‌کننده[1] و راه رفتن با عشوه و ناز است، چرا که موجب تحریک مردان و به تعبیر روایات «زنای چشم»‌[2] می‌شود.در قرآن کریم بر حفظ نگاه تأکید ویژه‌ای شده است و در آیات 30 و 31 به صورت جداگانه به زنان و مردان این نکته را گوشزد می‌کند: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ»؛ به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند که این براى آنان پاکیزه‏تر است زیرا خدا به آنچه مى‏کنند آگاه است. «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»؛ و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست.* غیرت پسندیدهاز بحث اول مسئله یعنی رفتار ناهنجار زنان که گذر کنیم، مورد دوم نقش مردان در کنترل و حفظ نوامیس است؛ چیزی که از آن در متون دینی «غیرت» یاد می‌شود. یعنی مؤمن نباید نسبت به اطرافیان خود بی‌تفاوت باشد[3]، چرا که خداوند «غیور» است [4] و بی‌غیرتی را نمی‌پسندد.به بیان دیگر، غیرت با کرامت و عزت در هم تنیده شده و به هر میزان که شخص از کرامت و عزت برخوردار است، از غیرتمندی بهره دارد. از همین روست که در نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین(ع) آمده است: انسان غیور زنا نمی‌کند![5] همچنین حضرت در جای دیگری می‌فرماید: ای‌ مردم‌ عراق‌! با خبر شدم‌ که‌ زنانتان‌ دوشادوش‌ مردان‌ در راه‌ حرکت‌ می‌کنند، آیا شرم‌ نمی‌کنید؟ خدا لعنت‌ کند کسی‌ را که‌ غیرت‌ نمی‌ورزد! [6]از امام صادق(ع) نیز روایت شده است: «حُرِّمَتِ الجَنَّهُ عَلَی الدَّیُّوثِ»؛ بهشت بر مردان بی‌غیرت حرام است.[7] پیامبر عظیم الشأن اسلام نیز درباره یکی از مصادیق بارز بی‌غیرتی می‌فرماید: هنگامی که زنی آرایش کرده و معطر از خانه خارج شود و شوهرش نیز به این کار راضی باشد، به ازای هر قدمی که زن بر می‌دارد، خانه‌ای در آتش برای شوهرش بنا می‌شود.[8]امام باقر(ع) نیر نماز فرد بی‌غیرت را مورد قبول نمی‌داند و می‌فرماید: «ثَلاثَهٌ لایُقبَلُ مِنهُم صَلاهٌ: مِنهُمُ الدَّیُّوثُ».[9]ناگفته نماند غیرت صحیح و به‌جا نه تنها برای شخص که برای جامعه نیز مفید است؛ شهید مطهری در این باره می‌گوید: انسان غیور همانطور که راضی نمی‏شود دامن ناموس خودش آلوده گردد، راضی نمی‏شود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود.[10]مرحوم فیض کاشانی (1007 ـ 1090 هجری قمری) در کتاب الوافی[11]، بابی با عنوان «باب الغیره» گشوده و روایات متعددی در مورد غیرت و ویژگی‌های شخص غیور آورده است. از جمله در این روایات چنین آمده است: مردی که در مورد رفتار ناسالم جنسی همسرش بی‌تفاوت باشد، از سوی فرشتگان «بی‌غیرت» نام گرفته است. از چنین مردی به عنوان «منکوس القلب» (کج‌سرشت و وارونه‌دل) یاد شده که روح ایمان از او گرفته شده و خداوند از او بیزار است؛ بهشت بر چنین فردی حرام و عذاب دوزخ برای او فراهم آمده است.* غیرت نا‌به‌جااسلام همواره جانب اعتدال را رعایت کرده و پیام‌آور آن می‌فرماید: «خیر الامور اوسطها» [12] در قرآن کریم نیز ریشه اعتدال(عدل) 27 بار آمده است که مهر تأییدی بر این موضوع است.بنابراین همانطور که بی‌غیرتی رفتاری نابهنجار است، غیرت بی‌جا نیز واکنشی ناسالم است که ریشه در بدگمانی دارد و به «تهمت جنسی» منجر می‌شود و چه بسا شخص مورد اتهام را به کج‌رفتاری سوق دهد. این موضوع حتی اگر به صورت غیبت نیز مطرح شود باز آسیب‌های خاص خود را به همراه دارد. [13]مرحوم فیض در پایان «باب الغیره»، روایتی را از امام علی(ع) نقل کرده است که حضرت در نامه‌ای سفارش می‌‌کند: «ایاک و التغایر فی غیرموضع الغیرة فان ذلک یدعو الصحیحة منهن الی السقم...؛ [14] از غیرت‌ورزی نابجا بپرهیز، چون که زنان سالم را به آلودگی می‌افکند... .در قرآن کریم، کیفر افرادی که بر زنان پاکدامن تهمت جنسی می‌زنند، بسیار سنگین است. خداوند می‌فرماید: «و کسانى که به زنان پاکدامن تهمت [زنا] مى‏زنند، سپس چهار شاهد نمى‏آورند، ایشان را هشتاد تازیانه بزنید، و دیگر هرگز شهادت آنان را قبول نکنید، و اینانند که فاسقند»[15].در پایان ذکر این نکته ضروری به نظر می‌رسد که اگر مرد بد دلی نسبت به پاکدامنی همسر خود دچار شک و شبهه است، بهتر است پیش از آنکه به او بهتان بزند، این آیه شریفه را به یاد آورد: «مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمی‏کند، و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک به ازدواج خود در نمی‏آورد.» [16]پی‌نوشت‌ها:1ـ احزاب/32: «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا»؛ بنابراین به گونه‏ای هوس‌انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید!2ـ امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «نعم صارف الشهوات غض الابصار»؛ چشم‌پوشی از نگاه (به نامحرم) عامل خوبی برای بازدارندگی از شهوت است. (محمدی ری‌شهری، میزان الحکمة، ج 1، ص 72)3ـ تحریم/6: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا»؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خودتان و کسانتان را از آتش حفظ کنید.4ـ خداوند متعال به ابراهیم خلیل خطاب می¬کند که «ان الهک لغیور» (الکافی، ج 8، ص 372)5ـ حکمت 305: ما زنی غیور قط.6ـ یا اهل‌َ العراق‌! نُبئت‌ُ اَن‌ِّ نسائَکُم‌ یُدافعْن‌َ الرجال‌ فی‌ الطریق‌، اَما تَسْتَحیون‌؟ لَعَن‌ اللهُ من‌لایغار. (الکافی، ج 1، ص 154، ح 719/ محاسن، ص 115/ وسایل الشیعه، ج 20، ص 235)7ـ بحار الانوار، ج53، ص2498ـ الکافی ج 5 ص 5379ـ بحارالانوار ج 76 ص 11510ـ مسئله حجاب، صفحه: 6411ـ الوافی؛ ج22، صص 463 و 763 ـ 765.12ـ اگر چه این عبارت دقیقا به همین صورتی که در متن آمده، شهرتی تام و تمام یافته است اما این حدیث در برخی از منابع حدیث شیعه، از قبیل مستدرک الوسائل (ج 8، ص 255) با اندک اختلافی در تعبیر به صورت: «خیار الامور اوسطها» و در بحارالانوار(ج 74، ص 383) به صورت: «خیر الامور اوساطها» آمده است.13ـ رسول‌الله(ص) از اصحاب پرسیدند: آیا مى‏دانید غیبت چیست؟ عرض کردند: خدا و پیامبر او بهتر مى‏دانند. فرمود: این که از برادرت چیزى بگویى که دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه مى‏گویم در برادرم بود چه؟ فرمود: اگر آنچه مى‏گویى در او باشد، غیبتش را کرده‌اى و اگر آنچه مى‏گویى در او نباشد، به او تهمت زده‏اى. (الترغیب والترهیب، ج3، ص515، ح1)14ـ الکافی، ج5، ص53715ـ نور/4: وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ.16ـ نور/3: الزَّانِی لَا یَنکِحُ إلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ
  • مهدی ملاصادقی

مبغوض‌ ترین افراد در پیشگاه خداوند

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۳۵ ب.ظ
امام علی(ع) درباره کسانى که بدون لیاقت و استحقاق متصدى‏ مقام قضاوت در میان مردم مى‏شود، فرمودند: دو نفر در پیشگاه خداوند مبغوض ترین مردمند: جاهل بدعت گذار و عالم ‏قلابى.«از جاهلان، به خدا شکایت مى‏برم.» این جمله از گفتارهاى امام علی(ع) است که درباره کسى که بدون لیاقت و استحقاق متصدى‏ مقام قضاوت در میان مردم مى‏شود، فرمودند. آن حضرت در این باره می فرمایند دو نفر در پیشگاه خداوند مبغوض ترین مردمند: جاهل بدعت گذار و عالم ‏قلابى.کسى که خداوند او را به خود واگذارده است و از راه راست منحرف گشته، به ‏سخنان ساختگى و دور از حق و حقیقت ‏خویش سخت دل بسته و به سرعت در راه گمراه ساختن ‏مردم گام بر مى‏دارد و براى افرادى که فریبش را بخورند فتنه است، وى از طریق هدایت ‏پیشینیان گمراه گشته و گمراه سازنده کسانى است که در زندگى و پس از مرگش تابع او شوند، او بار گناهان کسانى را که گمراه ساخته به دوش مى‏کشد و همواره در گرو گناهان خویش نیز هست!کسی که مجهولاتى به هم بافته و به سرعت ‏با حیله و تزویر در میان مردم نادان پیش ‏مى‏رود در تاریکی هاى فتنه و فساد به تندى قدم برمى‏دارد، منافع صلح و مسالمت را نمى‏بیند، انسان‏نماها، وى را عالم و دانشمند مى‏خوانند ولى عالم نیست.از سپیده دم تا به شب همچنان به جمع‏آورى چیزهائى مى‏پردازد که کم آن از زیادش ‏بهتر است تا آنجا که خود را از آب‏هاى گندیده‏ جهل (که نامش را علم مى‏گذارد) سیر سازد و به خیال خویش گنجى(از دانش) فراهم ساخته، در صورتى که فائده‏اى درآن یافت نمى‏شود.او در بین مردم به مسند قضاوت تکیه زده و برعهده گرفته است که ‏آنچه بر دیگران مشتبه شده، روشن سازد،(و حق را به صاحبش برساند) او چنانچه با مشکلى روبرو شود. یک سلسله حرفهاى پوچ و تو خالى را پیش خود جمع و جور مى‏کند و به نتیجه آن قاطع مى‏گردد، در برابر شبهات فراوان همچون تارهاى عنکبوت مى‏باشد، حتى خودش هم نمى‏داند درست‏ حکم کرده یا به خطا، اگر صحیح گفته باشد مى‏ترسد خطا رفته باشد، و اگر اشتباه نموده امید دارد صحیح از آب در آید.نادانى است که در تاریکیهاى ‏جهالت ‏سرگردان است، همچون نابینائى که در ظلمات پر خطر، به راه خود ادامه مى‏دهد، علوم و دانشهایى که فرا گرفته برایش قطع آور نیست...همانند بادهاى تندى که گیاهان خشک را به هم مى‏شکند، او نیز احادیث و روایات را در هم مى‏ریزد، تا به خیال خود از آن نتیجه‏اى به دست آورد.به خدا سوگند! نه آن قدر مایه علمى دارد که در دعاوى مردم، حق را از باطل جدا سازد و نه براى مقامى که به او او تفویض شده، اهلیت دارد، باور نمى‏کند ماوراى ‏آنچه انکار کرده دانشى وجود دارد، و غیر از آنچه او فهمیده نظریه دیگرى. اگر مطلبى بر او مبهم شد کتمان مى‏کند، زیرا او خود به جهالت ‏خویش آگاه است.خونهایى که از داورى ستمگرانه‏اش ریخته شده صیحه مى‏کشند و میراث هایى که بنا - حق به دیگران داده فریاد مى‏زنند.شکایت ‏به خدا مى‏برم، از گروهى که در جهل و نادانى زندگى مى‏کنند و در گمراهى جان مى‏دهند(و حیات و مرگشان همه در نادانى و جهل است)در میان آنها متاعى کسادتر از قرآن نیست، اگر آن را آنچنان که باید تلاوت کنند و متاعى نزد آنان رایج‏تر از آن نتوان یافت اگر آن را تحریف سازند و طبق دل - خواهشان تفسیر کنند و در نظر آنان چیزى زشت‏تر از«معروف‏» و نیکوتر از «منکر» وجود ندارد!مرحوم کلینى در کتاب‏ «اصول کافى‏» و «ابن قتیبه‏» در کتاب ‏«عیون‏الاخبار» این کلام را با اندکى تفاوت نقل کرده‏اند.(ان ابغض الخلائق..) اینکه این افراد مبغوض ترین مردم هستند به خاطر آن است که هدف از ارسال پیامبران و فرستادن کتاب هاى آسمانى ‏تبلیغ آئین حق و توحید، یگانگى خداوند و ایجاد عدالت و دادگسترى بین ‏انسانهاست، اما دسته اول که امام اشاره فرموده، مردم را از توحید و دین حق‏ بیرون مى‏برند و آنان را گمراه مى‏سازند و دسته دوم به خاطر منافع خویش‏ حقوق افراد را پایمال و سبب ریختن خون بى‏گناهان مى‏شوند.از این دو دسته یکى در راه انحراف عقائد صحیح فعالیت مى‏کند و دیگرى‏ در اجراى احکام و فروع مذهب، کار خلاف انجام مى‏دهد و خود را به جاى قاضى ‏و حاکم شرع جا می زند، در صورتى که اهلیت این مقام را ندارد.«حمال خطا یا غیره...» یعنى ‏«بار گناه دگران را بر دوش مى کشد»، زیرا گناه افرادى را که گمراه نموده به دوش او گذاشته مى‏شود، بدون ‏اینکه از گناهان خودش چیزى کاسته شود، در قرآن آمده است: «و لیحلمن‏ اثقالهم و اثقالا مع اثقالهم‏: بار گناهان دیگران را با بار خود هر دو حمل می کنند.»(سوره عنکبوت:13)«لیس فیهم سلعة ابور...» اشاره به این است که اگر دستورات و حقایق قرآن به طور صحیح براى مردم آن محیط تشریح گردد، به سوى آن روى‏ نمى‏آورند و چنانچه طبق دلخواه و منافع شخصى آنان تفسیر و توجیه شود آن را مى‏پذیرند.
  • مهدی ملاصادقی

شاه چراغ چرا؟

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۳۳ ب.ظ
به دلیل نامشخص بودن روز ولادت حضرت احمدبن موسی(علیه السلام)، شورایعالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۸۸ روز ششم ذیقعده یعنی پنجمین روز از دهه کرامت را به نام روز بزرگداشت احمدبن موسی شاهچراغ جهت ثبت در تقویم مناسبت‌های ملی- اسلامی کشور تصویب کرد.حضرت سید امیر احمد(علیه السلام) ملقب به شاهچراغ و سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم(علیه السلام) است. پسران امام هفتم علیه السلام بنا به مشهور نوزده نفر می باشند. حضرت احمد بن موسی(علیه السلام) و محمد بن موسی(علیه السلام) از یک مادر که ((ام احمد)) خوانده میشد متولد گردیدند. آرامگاه ایشان اکنون در شهر شیراز، میعادگاه عاشقان است.شاید برای شما هم این سوال پیش بیاید که چرا به امامزاده احمدبن موسی(علیه السلام) شاهچراغ می گویند؟ روایتی در این باره که در کتابی تاریخی نقل شده است را در اینجا نقل می کنیم.«تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی از مدفن حضرت احمد ابن موسی (علیه السلام) اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمی رسید که در اطراف آن،خانه های متعدد ساخته و مسکن اهالی بود. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می درخشد و تا طلوع صبح روشن است، چند شب جمعه مراقب می بود،روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت با خود اندیشید شاید در این مکان،مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء الله باشد،بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم،هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید.امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند.درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند.اما امیر که مردی روشن ضمیر بود و باطنی پاک و خالی از غرض داشت فرمود:اولین شب جمعه شخصا به خانه پیرزن می روم تا از موضوع آگاه شوم.چون شب جمعه فرا رسید شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم و حشم آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن گردید مرا بیدار کن .چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی تر از دیگر شب های جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی اختیار سه مرتبه فریاد زد: « شاه! چراغ».واز آن به بعد به شاه چراغ معروف گردید.»( کتاب قیام سادات علوی،علی اکبر تشید، صفحه 192).
  • مهدی ملاصادقی
وی که در خانواده ای پروتستان در آمریکا به دنیا آمده در ۱۸ سالگی بی خدا می شود. وی از طریق یکی از دانشجوهای مسلمانش نسخه ای ترجمه شده از قرآن هدیه گرفت و ظرف سه سال همه ی آن را مطالعه کرد و در پایان تصمیم گرفت اسلام بیاورد . روزی که مسلمان شدم امام مسجد کتابچه ای درباره ی چگونگی ادای نماز به من داد. ولی چیزی که برایم عجیب بود، نگرانی دانشجوهای مسلمانی بود که همراه من بودند. همه به شدت اصرار می کردند که: راحت باش! به خودت فشار نیار! بهتره فعلا آرام آرام پیش بری…
  • مهدی ملاصادقی

پرهیز از دنیا زدگی

مهدی ملاصادقی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۲۳ ب.ظ
«یا عبدالله،... طوبی لعبد لم یغبط الخاطئین علی ما اوتوا من نعیم الدنیا و زهرتها، طوبی لعبد طلب الآخرة و سعی لها، طوبی لمن لم تلهه الامانی الکاذبة. (1) » اگر در مواعظ پیامبر اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دقت کنیم،خواهیم دید که یکی از مسائل محوری و مهمی که زیاد بر آن تکیه شده و درباره آن مطالب گوناگونی مؤکدا بیان گردیده مساله «توجه به آخرت » و «پرهیز از دل باختگی در برابر دنیا» است. همه این تعالیم از قرآن گرفته شده است; زیرا مواعظ آن ها و سخنانشان تابع بیان قرآن کریم و تعلیم و تربیت الهی است. آنان تربیت یافتگان بدون واسطه خدا هستند و قرآن در واقع، عدل آن هاست. به عبارت دیگر، آن ها خودشان قرآن مجسم اند. اگر در زندگی آنان خوب دقت کنیم مصادیق قرآن را یک به یک می یابیم. در کلمات آن ها هم که خوب توجه کنیم، می بینیم برگرفته از قرآن و منطبق بر آن است. خود آن ها هم بر این نکته تاکید کرده اند که آنچه را ما می گوییم از قرآن است و امتیاز ما بر سایر خلق در این است که از کلام خداوند چیزهایی را می فهمیم که دیگران یا آن ها را نمی فهمند یا کم تر می فهمند. قرآن کریم بر این مطلب تاکید بسیار دارد که زندگی دنیا کم ارزش وناپایدار است، در حالی که آخرت برتر و پایدارتر; زندگی دنیا موجب فریب انسان و بازدارنده او از کمالات است; و ... تا آن جاکه حتی دل بستگی به زندگی دنیوی در ردیف کفر قرار داده شده است: «و ویل للکافرین من عذاب شدید الذین یستجبون الحیاة الدنیا علی الآخرة »(ابراهیم:2و3) طبق این بیان، کافران کسانی اند که زندگی دنیارابرآخرت ترجیح می دهند;وقتی امردایرشود بین خواسته های دنیوی و آنچه برای آخرت آنان کارساز است، دنیا و لذت های زودگذرش را بر سعادت دایمی و ابدی آخرت ترجیح می دهند. در روایت مزبور، امام صادق علیه السلام به شیوه بیانی قرآن کریم به عبدالله بن جندب می فرماید: «خوشا به حال کسی که نسبت به کافران حسرت نخورد برای آنچه از نعمت های دنیا و زیورهای آن به ایشان داده شده است! خوشا به حال کسی که آخرت را برگزید و در راه آن کوشش نمود! خوشا به حال آن که آرزوهای دروغین فریبش نداد!» این روایت امام صادق علیه السلام همانند خطاب خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در قرآن است که می فرماید: «لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجامنهم زهرة الحیاة الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقی »(طه:131); ای پیامبر، هرگز به متاع ناچیزی که به آنان در جلوه حیات دنیوی دادیم چشم آرزو مگشا و رزق خدای تو برتر و پاینده تر است. البته باید توجه داشت که این گونه خطاب های قرآنی در ظاهر، به شخص پیامبرصلی الله علیه وآله است، اما همان گونه که از ائمه اطهارعلیهم السلام روایت شده، این ها از باب «ایاک اعنی و اسمعی یا جاره » و به قول خودمان، «به در می گویند تا دیوار بشنود» است. گاهی انسان چون چشمش باز است، برای دیدن اطراف یا برای رفع حاجت بهره هایی را که دیگران در زندگی دارند می بیند، اما این نگاه گذراست، ولی گاهی انسان به چیزی خیره می شود و تحت تاثیر واقع می گردد. در آیه مزبور، خداوند می فرماید: چشم هایت رابه نعمت هایی که به دیگران داده ایم ندوز، به این چیزها خیره نشو. این ها زر و زیور دنیا و بهره هایی است که به گروهی از مردم داده ایم تا آن ها را بیازماییم. به طورطبیعی،همه مردم دراستفاده از زندگی دنیا و نعمت های آن مساوی نیستند. همیشه به صوت تکوینی، چنین اختلافی وجود داشته و تا ابد هم وجود خواهد داشت. این موضوع دلایل گوناگونی دارد. اما در هر حال، وقتی نگاه انسان به نعمت هایی بیفتد که دیگران در اختیار دارند، ممکن است تحت تاثیر واقع شودکه مثلا، دیگران چه خانه هایی، چه ماشین هایی، چه باغ هایی و... دارند،اما خودش در خانه ای محقر اجاره نشین است، ماشینی ندارد، باغی ندارد و ده ها مشکل دیگر سر راه اوست. وقتی به این گونه نعمت ها و ظواهر زندگی خیره می شود هوس در او ایجاد می گردد. وقتی هوس ها تشدید شد به دنبال این می رود که خودش هم به آن ها دست رسی پیدا کند. ابتدا با خود می گوید: از راه حلال آن ها را به دست می آورم. اما وقتی می بیند از راه حلال ممکن نیست به سراغ مشتبهات می رود و کلاه شرعی سر خودش می گذارد. بعد که می بیند با آن ها هم کارش به جایی نمی رسد مجبور می شود برای رسیدن به خواسته هایش از در حرام وارد شود; مثلا، برای رسیدن به زندگی بهتر، تا می تواند قرض می کند، برای پرداخت آن ها تا جای که ممکن است چک و سفته می دهد، برای این که آبرویش نریزد قرض ربوی می کند یا خلف وعده می نماید و... در نتیجه، به حرام مسلم آلوده می گردد. این مسیری است که افراد زیادی آن را پیموده اند; کسانی که چه بسا دستشان از همه چیز خالی بوده، امادر نتیجه همین هوس ها به ثروت های بادآورده دست پیدا کرده اند. اگر انسان بخواهد به چنین گناهانی و چنان عواقب زشتی مبتلا نگردد، باید از ابتدا جلوی این سرچشمه گناه را سد کند; به ظاهر دنیا و مکنت دیگران خیره نشود، بلکه به صورت گذرا به این مسائل بنگرد. درست است که این ها زیور و زینت زندگی دنیوی است، ولی چشم دوختن به آن ها سبب محروم ماندن از زندگی بهتر و پایدار اخروی می گردد. حکمت نابرابری انسان ها در برخورداری از ظواهر دنیا خداوند در آیه مزبور، خطاب به پیامبرش صلی الله علیه وآله درباره این که چرا به برخی از مردم نعمت های بیش تری داده دو نکته بیان می فرماید: اول آن که افزونی نعمت برخی از مردم نشانه دوستی بیش تر خدا با آن ها نیست، بلکه نشانه آزمایش خداوند از آن هاست. خداوند در آیه دیگری، در اشاره به این موضوع می فرماید: «انما اموالکم و اولادکم فتنة »(انفال:28); اموال و فرزندان شما فقط مایه آزمایش شمایند. و در جای دیگری می فرماید: «و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة »(انبیا: 35); و شما را به بدی و خوبی می آزماییم. «فتنه » در اصل، به معنای آزمایش است. اموالی هم که خدا به ما عنایت کرده به همین دلیل «فتنه » خوانده شده است تا معلوم شود که آیا در به دست آوردن و مصرف آن، احکام شرعی را رعایت می کنیم یا نه. بنابراین، آنچه وسیله آزمایش است ارزش چشم دوختن و خیره شدن ندارد. بله، اگر این اصالت داشت و ذاتا مطلوب بود، جا داشت فکرمان را روی آن متمرکز کنیم، اما چون وسیله آزمایش است و باید پس از انجام آزمایش رها شود، ارزش تعلق خاطرو پر کردن اندیشه را ندارد; مثل یک برگ کاغذ است که در جلسه امتحان به دانش آموز می دهند تا پاسخ سؤالاتش را روی آن بنویسد. بنابراین، درست نیست در فکر این باشد که کاغذ زیبایی است یا نه، باید به اصل امتحان بیندیشد تا خوب از عهده آن برآید. دوم مقایسه این نعمت ها با نعمت های اخروی است. تعبیری که قرآن در این مورد به کار می برد یکی از تعابیر کمیاب است: «و رزق ربک خیر و ابقی.» این مطلب وقتی خوب وضوح می یابد که توجه کنیم به این که قرآن و تعالیم اسلامی، خداوند را روزی دهنده می شناسد: «ان الله هو الرزاق ذو القوة المتین.»(ذاریات:58)، همه نعمت های دنیا هم برای انسان در واقع روزی خداونداست.درعین حال می فرماید: به این نعمت ها که در واقع،وسیله آزمایش است چشم ندوز. رزق خداچیز دیگری است; همان است که به خداوند متعال انتساب تشریفی دارد و درباره شهدا می فرماید: «عند ربهم یرزقون. »(آل عمران: 135) چنین رزقی است که ارزش دارد انسان به دنبال آن باشد و بدان اهتمام ورزد. شرف رزق خداوند بر ارزاق دنیوی این نکته را باید توجه داشت که از یک نظر، همه رزق ها رزق خداست، اما آنچه تشریفا منسوب به اوست از ارزش والایی برخوردار است; مثل این که خودش کعبه را «بیتی »(بقره: 135) معرفی می کند، در حالی که همه بیوت متعلق به اوست. چنین اضافه ای را «اضافه تشریفی » می گویند; یعنی، به دلیل شرافتی که برخی چیزها دارند، خداوند آن ها را به خودش منتسب می کند. نمونه دیگر این مطلب در عبارت «نفخت فیه من روحی » (حجر:29) است. هر جنبنده ای که روحی دارد روحش از آن خداست،اماخداوند تنها روح انسان را روح خودش نامیده است. بنابراین، اولا، نعمت های دنیوی، همه وسیله آزمایش انسان است. ثانیا، هیچ کدام از آن ها را نمی توان رزق الهی دانست; رزق خدایی، که مورد نظر اوست، آن است که در آخرت نصیب بندگان خاصش می کند. با همین مضمون، دو آیه دیگر هم در قرآن داریم: خداوند می فرماید: «و لا تعجبک اموالهم و لا اولادهم انما یرید الله لیعذبهم بها فی الحیوة الدنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون »(توبه: 55); مبادا از (کثرت) اموال و اولاد آن ها به شگفت آیی; خدا می خواهد آن ها را در زندگی دنیا بدان ها عذاب کند و در حالی که کافرند جان آنان را بستاند. آیه دیگر هم که آیه 85 سوره توبه است همین مضامین را دارد. این آیات درباره منافقان نازل شده است. خداوند در این آیات کلمه «اعجاب » را به کار برده است. «اعجاب » مفهومی عمیق تر از این دارد که انسان از چیزی خوشش بیاید، بلکه هرگاه چیزی انسان را تحت تاثیر قرار دهد و او را منفعل کند، می گوییم او را به اعجاب واداشته است. خداوند به پیامبرش صلی الله علیه وآله می فرماید: کثرت اموال و اولاد آن ها تو را دچار دل مشغولی نکند. آن ها طعم زندگی و شیرینی آن را نخواهند چشید. وقتی هم این ها را از دست می دهند. در ماتم فقدان آن ها خواهند سوخت. اولین دردسر و زحمت افراد مال دوست در جمع کردن مال است، سپس در نگه داری آن. به همین دلیل، شیرینی زندگی را درک نمی کنند. هنگام مردن هم وقتی می بینند تمام آنچه را جمع کرده بودند و با زحمت از آن محافظت نموده بودند از دست می دهند، خدا می داند که چقدر نگران می شوند! اموالی را که با یک عمر زحمت، ظلم و ستم، حق کشی، و تجاوز به حقوق دیگران، فراهم کرده بودند، همه را یک جا از دست می دهند. آنگاه در حالی از دنیا می روند که کافرند. برای تعبیر مردن چنین کسانی، خداوند نمی فرماید: یموتون، بلکه می فرماید: «تزهق انفسهم » یعنی: جانشان درمی آید و بدترین ناراحتی ها را متحمل می شوند.این همان نتیجه سوء آزمایش است که در هنگام مرگ ظاهر می شود. خداوند این تعابیر را به کار می برد تا انسان را از دل بستن و خیره شدن به زر و زیور دنیا بر حذر بدارد. این که چراخداوندکشش وتمایل به سمت این گونه ظواهردنیا را دردل انسان قرارداده بحث دیگری است. امااین گونه آیات وروایات درصدد تحذیرمردم از چشم دوختن به مظاهر مادی زندگی است. غبطه ممدوح نسبت به مال دنیا باید توجه داشت که نعمت های دنیا مخصوص کفار نیست، برخی بزرگان و اولیای خدا هم نعمت های زیادی در اختیار داشته اند; مثلا، حضرت سلیمان علیه السلام به قدری از نعمت های خداوند بهرمند بود که قرآن درباره اش «ملکا لا ینبعی لاحد من بعده »(ص: 35) را ذکر فرموده است. در احوال آن حضرت آمده که جن و انس و حتی وحوش و طیور هم در اختیارش بودند. بنابراین، چنین نیست که هرکسی نعمتی دارد، حتما آدم بدی است و این نعمت ها مایه عذاب او خواهد شد، بلکه این گونه نعمت ها اسباب آزمایش اند; برخی از آن سربلند بیرون می آیند و برخی سرشکسته. کسانی که خدا را فراموش نکنند و از آن برای آخرتشان بهره برگیرند سربلندان اند و کسانی که در جمع کردن این اموال و استفاده از آن ها موازین شرع را رعایت نکنند سرشکستگان اند. بنابراین، حتی عیبی ندارد که انسان از خدا بخواهد از اموال دنیایی در اختیار او قرار دهد تا در راه آخرت خودازآن استفاده کند. پس نعمت هایی که در دست مؤمنان است، اگر موجب غبطه خوردن هم بشود در این که آن ها را در راه خدا صرف می کنند اشکالی ندارد; مانند اموالی که در دست حضرت خدیجه علیهاالسلام بود و آن ها را در راه نشر و احیای اسلام صرف کرد. آنچه خطرناک می باشد این است که به آنچه در اختیار کافران است یا در اموالی که در اختیار کسانی است که از آن برای آخرت خود استفاده نمی کنند حسرت بخوریم. خداوند در قرآن، برای ما مثال می زندتا ببینیم کسانی که از مال و کنت خود برای آخرتشان استفاده نکردند سرانجامشان چه شد: قارون کسی بود که به قدری از گنج های فراوان در اختیارش قرار داده شده بود که عده ای پهلوان نیرومند باید فقط کلیدهای گنج هایش را حمل می کردند: «آتیناه من الکنور ما ان مفاتحه لتنوء بالعصبة اولی القوة.»(قصص:76) او تمام دارایی اش را در برابر قومش به نمایش گذاشت. عده ای از پیروان حضرت موسی علیه السلام با خود گفتند: ای کاش، ما هم از این نعمت ها بهره ای داشتیم. کار خلافی نکردند مرتکب حرامی نشدند، فقط وقتی این همه جواهرات و دارایی را دیدند به هوس افتادند; «یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذو حظ عظیم.»(قصص:79) وقتی قارون از اطاعت حضرت موسی علیه السلام سرپیچی کرد و با عذاب خداوند، خودش و تمام دارایی اش در زمین فرو رفت، آن ها که آرزو می کردند که دارایی او را داشته باشند، به خود آمدند و گفتند: عجب اشتباهی کرده بودیم، اگر ما هم اموالی مثل او داشتیم امروز به همین وضع مبتلا می گشتیم; گویی خدا بر هر که بخواهد رزقش را گشاده می گرداند و گویی خدا کافران را سعادتمند نمی کند; «و اصبح الذین تمنوا مکانه بالامس یقولون ویکان الله یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر لولا ان من الله علینا لخسف بنا ویکانه لا یفلح الکافرون.»(قصص: 82) این گونه داستان ها را قرآن مجید برای این نقل می کند که ما تامل کنیم و بفهمیم نعمت هایی را که خدا در اختیار دیگران قرار می دهد چنان ارزش ندارد که بخواهیم به آن ها خیره شویم و دل ببندیم. بله، اگر انسان از راه صحیح مالی به دست آورد و در راه خدا هم مصرف کند خوب است. اما خود مال ارزش دل بستن ندارد، بلکه صرفا یک وسیله آزمایش است، یک برگ امتحان است. ارزش آن بستگی به این دارد که در آن چه پاسخی بنویسیم. پس «خوشا به حال بنده ای که نسبت به گنه کاران غبطه نخورد برای آنچه از نعمت ها و زیورهای دنیا به ایشان داده شده است! خوشا به حال بنده ای که آخرت را برگزید و در راه آن کوشش نمود! خوشا به حال آن که آرزوهای دروغین و آرزوهای غیر واقعی فریبش نداد!» ادامه دارد. _______________________________1- محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 78، ص 279 / ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 301 ______________فصلنامه معرفت، شماره 26، مصباح یزدی، محمد تقی؛
  • مهدی ملاصادقی