سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

سیصدو سیزده یار

لشکر رزمنده انصارالمهدی موعود (عج) زرقان

خــانه خـورشــیــد

مهدی ملاصادقی | چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ۰۱:۴۱ ب.ظ
بـاز غـــم امـد به سراغ دلم ........امـدو افـروخـت چراغ دلـم بـاز غـم اهـنگ دلـم می کـند .......بی خبـر از اب و گلم می کـند چـنگ چـو برچـنگ دل من زند......راه متـن سـوختـه خرمن زنـد دل به غـمش،صافی و بیغش شده ست  ......دل تو مگوپاره اتش شده ست        از شـرر دردبــر افــروتــه.......شمـع شـده، اب شـده، سوخته در قـفـس سینه قـراریش نـیست ........بامن دل سوخته کاریش نیست زمـزه ای در دل شـب می کنـد .......گمشـده خویش ،طلـب می کند        وِردِلبـش زمزمه دوست،دوست .....منـتظر امدنـش ،اوسـت، اوسـت دیـده من لـحظـه شمـاری کند.......... تا به رخـش ایـنه داری کـند سنـگرم از جـلوه منوّرشـده ست........دامنم از اشک ، مـطهر شده است اشـک به شـوق امـاده یاری کنـد.........در دل شب اینـه کـاری کـند دیـده پر از اشـک و دلم پر زه خون..........یک دوقدم ماند،فقط تا جنون باز دل من ره سـودا گـرفـت........کار جـنون اسـت کـه بالا گرفـت نبـض من اهـنگ دگر می زند..... این دل شب کیسـت که در می زنـد؟ ای دل قافل به خدا اوست،نیست؟.....انکه زد اهسته به در ، دوست نیست؟ گرکه نه یار است پس این بوی کیست؟.....عطر خوش خرمن گیسوی کیست؟ راه قــــرار دل من می زنـد.........چنـگ به تـار دل من مـی زنـد انـجمن افـروز شب تاری است .......با مّنّش اینـگونه سر یـاری اسـت گاه به این دل شده سرمی زنـد...... اوسـت که اهسـته به در مـی زنـد با دل من گـرم سـخن می شـود .......هـمدم تنهـایی مـن می شـود امـده ان مایـه امیـد مـن.........در دل شـب سر زده خـورشیده من انچـه نمـی داشتم امـید شـد........سنگـر من خـانه خورشـید شـد امــد و در خـانه دل خانـه کـرد ......زلف پریشـان مرا شانـه کـرد دسـت نـوازش به سرم مـی کشیـد .......بیشتراز پیشـترم مـی کشیـد در نـگهـش راه نـهان خـفته بـود.....راز نهان دوجـهان خـفته بـود بام و در از بوی خدا پرشده سـت......بوی خدا در همه جا پرشده سـت مـن شده ام محـو سـراپـای او........دیده مـن غـرق تـماشـای او وِردِ لب من همه یا مهدی سـت........و انچه کنم زمزمه یا مهدی سـت زمزمه من نه همین ذکر اوسـت.......سنگ به شوق امده تکبیر گوسـت نام خوشش نقش نگین من است.......عشق رخش مذهب و دین من است سلطـنت عـشق به  نام ویسـت........خـضر نبی پـیر غلام وی سـت امـده یعقوب به دیـدار او.........یوسـف مصـری است خریـدار او خـال رخش دانه دام افـریـن........باد بر این دانه و دام ، افـریـن دل نه همین عاشق رخسار اوست.........هرچه عالم و ادم گرفتار اوست در عجبم نخـل برومنـد دیـن.........نخـل برومند و تنومنـد دیـن همچو منی را به کنار امده ست........فصل خزان است و بهار امده ست! گفتمـش: اینه تـو اشـک مـن........گفت:تـوئـی اینه ای خط شـکن کار چوبـی ماومنـی می کـنی........خـودشکنا!خود شکنی می کنـی تون دل تو ره به خدا اشته اسـت........ره به حریـم دل ما داشـته اسـت ورنـه اگـر دور شـوی از خـدا.........راه مـن و تو شـود از هـم جـدا خلوت دل گرکه حرم کرده ای.........این هـمه از دولـت غـم کـرده ای هیـچ دلـی بی اّلّم و غـم مـباد........سـایه غـم از سـر دل کـم مبـاد هم غـم هـم سخـن درد بـاش.......غـم محـک مـرد بود ،مـرد بـاش درد محنت زدگـان جـای اوسـت.......مادل بـی درد نـداریـم دوسـت جـام مـرا پـر ز مـی نـور کـرد........قلـب مـرا ایـنـه طـور کـرد با منِ دلـداده سخن گفت و رفت........قصه ای از عشق به من گفت و رفـت رفـت و دل خاطـره انگـیز بـرد........همـره خود جان مرا نـیـز بـرد دیـدمش از دوری که بر کوه و دشت..........همچو نسیم سحری می گذشت     مــحــمــد عــلـــی مــجــاهــدیــ{پـروانـه}
  • مهدی ملاصادقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی